ستارالعیوب

داستان کوتاه و پندآموز


مراسم عروسی بود پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. و داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید 


یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست ... چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم.


تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید. درود بفرستیم به همه معلم هایی که با روش درست و آموزش صحیح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می کارند و هم تخم پاکی و انسانیت و جوانمردی را.

#ستارالعیوب


تکلّف گر نباشد، خوش توان زیست

شعری بسیار زیبا که اگر تنها همین یک بیت را انسان ها در زندگی چراغ راه خود قرار دهند ، بسیاری از مشکلاتشان حل خواهد شد 

#تکلّف گر نباشد، خوش توان زیست 

#تعلق گر نباشد ، خوش توان مُرد


ما از متکلّفین نیستیم !


قرآن می فرماید : « وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ ؛ من اهل تکلف نیستم . » (ص/86)


بعضی مواقع ، در زندگی به خودمان خیلی سخت می گیریم و همه چیز را برای خود دشوار می کنیم ؛


" حتماً باید پیراهن من مثل فلانی باشد ، ظرف های سر سفره باید گل هایش همه یک شکل باشد ، حالا که یکی از لیوان های سرویس چینی ام شکست ، دیگه به درد نمی خورد و ....."

روی زمین سفره پهن می کنم چون هنوز پولم نرسیده میز غذا خوری بخرم ولی در عوض سقف بالای خانه مال خودمان است و بغل بغل ارامش از سقفش اویزان است . شاید هرروز برنج اعلا دم نمی کنم ولی رنگ وبوی زندگی ام خوشبو وزیباست زیباتر از رنگ برنج زعفرانی قد کشیده 


لپ تاپم  را هرروز می گذارم روی پاهایم وتکیه میدهم به بالشت وگرمای بخاری را احساس می کنم ومی نویسم برگهای زندگی ام . بعضی وقتها با اقای شوهر سر بعضی مسایل اختلاف سلیقه دارم ولی به عنوان یک تفکر جدا قبولش دارم . شبها که هوا سرد میشود ودلم میخواهد کاش ماشین داشتم تا میتوانستم بی درد سر تر خرید کنم  . خنده ی کودکم در اغوش بابایش مرا حسرت به دل نمی گذارد وبلند می گویم توی دلم خدا کریم است 


باور کنید شایدنداشته هایم را ردیف کنم کسی رد شود وخنده اش بگیرد ولی من ترجیح میدهم اگر مبلی نیست که بر روی ان لم دهیم ولی اغوش گرمی هست که در ان احساس امنیت کنیم اگر  خیلی چیزهای دیگری نیست تن سالم اقای شوهر هست مهربانی اش که هست تا پولی اضافه به حسابش میریزند فورا در اختیارم می گذارد تا برای خودم چیزی بخرم  این مهربانی های کوچک روحم را بلند می کند وطعم واقعی آرامش را به من می چشاند 


وقتی می نشیند ومی گوید این حقوق را برای پسرمان دوچرخه بخریم  وبا جواب منفی من مواجه میشود وسرش را زیر می اندازد و هیچ نمی گوید ومی داند که چه می گویم . می دانم که دلش می خواهد برای فرزندش سنگ تمام بگذارد واین حس مسولیتش مرا امیدوار می کند وراحتم می کند 


زندگی را سخت نگیریم تا برما سخت نگذرد 


تو اول بگو با کیان زیستی؟

تو اول بگو با کیان زیستی؟

«إذا أردتَ أن تَعرفَ قدرَ العَملِ الذی أنتَ فیه، فانظُر مَن یشارکُکَ فیه»

ترجمه: اگر می‌خواهی ارزش عملی را که بدان می‌پردازی بدانی، بنگر چه کس یا کسانی در آن عمل با تو همراهی و مشارکت می‌کنند.

شرح: در این حکمت نغز، ابن عطاء سکندری قاعده‌ی کاربردی و ره‌گشایی به دست‌مان می‌دهد. برای پی‌بُردن به میزان اعتبار یک عمل، توجه به کسانی که در آن عمل با آدمی همراه هستند می‌تواند ملاک خوبی باشد. هر وقت دست به اقدامی می‌زنیم خوب است با دقت وارسی کنیم چه کس یا کسانی در این اقدام ما را همراهی می‌کنند و پشتیبان و مؤید ما هستند.

نه تنها دوستان یک فرد، معرِّف شخصیت وی‌اند، که دوستان و همراهان ما در انجام یک کار، بیانگر قدر و شأن آن کار هستند.

شاعر گفته است:

تو اول بگو با کیان زیستی +‌ پس آن‌گه بگویم که تو کیستی

در این زمینه می‌توان شعر را این‌گونه ترجمه کرد: تو اول بگو چه کسانی با تو در این عمل همکاری می‌کنند تا بگویم عملت چه شأن و وزنی دارد.

در شعری منسوب به عدی بن زید آمده است:

عَنِ المَرءِ لا تَسأَل وَسَل عَن قَرینه + فَکلُّ قَرینٍ بِالمُقارِنِ یَقتَدی

«درباره خود فرد سوال نکن و از هم نشین او بپرس، چرا که هرکس در خـلـق و خـوی خـود از هـم‌نـشین پیروی می‌کند.»

پیامبر خدا-صلی الله علیه وآله و سلم- فرموده‌اند:

(المرءُ عَلَى دِینِ خَلیلِه، فَلینَظُر أحدُکُم مَن یُخالِل؛ هرکس به طریق و روش دوست خود است، پس هریک از شما باید ببیند با چه کسی دوست می شود.»

قوله علیه الصلاة والسلام على دین خلیله أی على سیرة صاحبه، فإن مخالطة أهل الخیر ومجالستهم تزرع فی القلب محبة الخیر والعمل به ومخالطة أهل الشر ومجالستهم تغرس فی القلب حب الشر والعمل به

(علی دین خلیله) بر روش زندگی دوستشبه این معناست که :

همراهی و همنشینی با اهل خیر و خوبی بذر خوبی کردن را در قلب می کارد و او را به خوبی وا می دارد و همراهی و همنشینی با اهل شر و بدی علاقه به بدی و شرارت را در دل رویانده و به بدی وا می دارد.