شهدا

شهید یدالله عباس‌زاده  چاپ

تاریخ : سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1394 در ساعت 03:30 ب.ظ


بسم رب الشهدا والصدیقین


شهید یدالله عباس‌زاده عضو گردان عمار(ره) -  لشکر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله)


لاله مصداقیست از زیبایی ات                                                ماه تعبیریست از تنهایی ات






 


   در روز 28 فروردین ماه 1346 خورشیدی، در محله "چشمه علی" شهرری در خانواده‌ای مذهبی و کارگری کودکی به دنیا آمد که سال ها بعد جزو یاران نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام خمینی (ره) شد.


   « یدالله » از اوان کودکی و نوجوانی پر جوش و خروش بود و لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و پیوسته به دنبال این بود که کاری را دست و پا کرده و مشغول باشد، به همین جهت در دوران تحصیل به محض اینکه تابستان شروع می شد، کاری پیدا کرده و از این طریق به خانواده اش نیز کمک می کرد.


   او در این دوران علاقه عجیبی به ورزش داشت و در شنا و کشتی، تمام همسالان خود را پشت سر می نهاد. یدالله دوران ابتدایی را در دبستان داریوش(معراج) آغاز نمود که این دوران همزمان با اوج گیری قیام مردم سلحشور ایران علیه رژیم ستمشاهی. او در این زمان، در تظاهرات محلی شرکت فعال داشت.


   پس از گذراندن همراه با موفقیت دوران ابتدایی، دوران راهنمایی را نیز در مدرسه محمدیان(شهید صادقی) سپری نمود.


   با شروع جنگ تحمیلی و دستور حضرت امام امت (رحمت الله علیه) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، با اصرار زیاد به خانواده، وارد بسیج شد و در « پایگاه شهید دکتر چمران » عضو گردید. در ابتدای عضویت در بسیج، همزمان با             « واحد نیروهای افتخاری کمیته انقلاب اسلامی » نیز همکاری می کرد.


   حضور در بسیج و مأنوس بودن با رزمندگان، حال و هوای جبهه را در سرش انداخت و بر آن شد در جبهه حضور یابد. امُا مسئولین اعزام به دلیل صغر سن به او اجازه حضور در جبهه را ندادند و حدود یکسال را با آه و حسرت گذراند،


 تا اینکه با دست بردن در فتوکپی شناسنامه و دستکاری تاریخ تولد موفق شد رضایت مسئولین کمیته انقلاب اسلامی را جلب نموده و در سن «14سالگی» برای اولین بار در جبهه حضور یابد. از عکس هایی که از آن دوران به جا مانده، تعادل روحی و عدم احساسی بودن او کاملاً آشکار است و این نشان می‌دهد به بُعد نظامی جنگ علاقه‌مند نبوده، بلکه«معنویت سرشار» دفاع مقدس نیز برای او جاذبه ای وصف ناشدنی داشت.


   خانواده و نزدیکان یدالله، شهادت می دهند حضور او در جبهه ها، هرگز از روی احساسات و هیجانات نبوده است، بلکه به خاطر نیاز به نیرو در خط مقدم و به جهت روحیه مسئولیت پذیری و انجام وظیفه بوده است.


   وی در دوران حضور در پشت جبهه هم بی کار نمی نشست و در ضمینه کارهای فرهنگی بسیج و کمیته انقلاب اسلامی، فعالیت های پر شماری داشت.


   او در سال 1363 به طور داوطلبانه به عنوان پاسدار وظیفه(پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام ) به جنوب اعزام شد.


در دوران خدمت سربازی، فرماندهان و مسئولین چنان به یدالله علاقه‌مند شدند که خود در خصوص استخدام ایشان اقدام نمودند و بدین ترتیب آرزوی دیرینه‌اش که همانا پیوستن به خیل سپاهیان اسلام بود، برآورده شد. یدالله به لباس «سبز» سپاه علاقه وافری داشت و به پاسداری عشق می‌ورزید.


   در یکی از روزهای حضور در جبهه جنوب، به دلیل بمباران وحشیانه دشمن بعثی، یدالله از ناحیه پا به شدت مجروح شد و به بیمارستانی در اصفهان منتقل گردید. ولی قبل از اینکه بهبودی کامل را بدست آورد، مجدداً به جبهه رفت تا در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام به دفاع از دین و میهن بپردازد.


   در سال 1365 به دنبال بروز شایستگی های فروان، از طرف وزارت { وقت} سپاه به عنوان یکی از مسئولان «حفاظت» نمایشگاه بین المللی تهران منصوب شد ولی به دلیل روزمره‌گی این کار که با روحیه پرنشاط او همخوانی نداشت، پس از گذشت 7-6 ماه از این مسئولیت استعفا کرد و به عضویت گردان عمار(رحمت الله علیه) لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) در آمده، به جبهه های جنوب بازگشت.


   یدالله دعاها و مناجات ها را بسیار سوزناک می خواند و علاقه بسیاری به اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) داشت، به همین جهت کم کم به مدیحه‌سرایی علاقه‌مند شد و به جرگه مداحان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) پیوست.


   او قرائت « زیارت عاشورا » را هرگز ترک نمی کرد و همیشه با طمأنینه و سوز و گداز آن را می خواند. یدالله، به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نیز علاقه فراوانی داشت.


 


سرانجام، شیر روز و پارسای شب، یدالله عباس زاده در ایام فاطمیه، در حالی که در زیر لباس فرم سپاه، لباس مشکی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به تن داشت، در عملیات


 « بیت المقدس 2 » در منطقه "ماووت" به تاریخ اول بهمن ماه 1366 شراب طهور شهادت را جرعه جرعه سر کشید و به میهمانی خداوند متعال رفت و با همان لباس سبز سپاه و پیراهن مشکی نیز دفن شد.



رؤیای برادر شهید



 


   جناب آقای عبدالله عباس زاده، برادر شهید می گوید:


 هنوز یدالله پاسدار نشده بود که خوابی دیدم که تصور می‌نمودم در مورد خود بنده است. دیدم که در بهشت زهرا (سلام الله علیها) قبر کسانی را که در آینده به شهادت می رسند را آماده می کنیم. رسیدم به قبری که با خط سرخ نوشته شده بود: « پاسدار شهید ... عباس زاده » یعنی نام خانوادگی ما مشخص بود ولی نام کوچک معلوم نبود. فکر کردم سنگ قبر بنده است، چون در خانواده ما، من پاسدار بودم. من آن قبر را تمیز کردم و دستی به اطراف آن کشیدم. پس از آن رؤیا در عملیات خیبر شرکت کردم و در این عملیات امیدوار بودم به شهادت برسم، ولی نصیب نشد.


چند سالی گذشت و یدالله در سپاه استخدام شد و پس از مدت کوتاهی در عملیات«بیت المقدس2 »  شرکت کرد و بالاخره به آرزویش «شهادت» رسید و خودم او را در بهشت زهرا (سلام الله علیها) در قبر نهاده، تلقین خوانده و سنگ ها را چیدم و ...


پس از برگزاری مراسم سوم یدالله، در خانه به عکس او که نگاه می کردم، در فکر فرو رفتم و پی بردم خوابی که چند سال پیش دیده بودم، در خصوص « یدالله » بوده، نه من.   



وصیت نامه شهید یدالله عباس زاده

   قرآن کریم: سوره مائده – آیه 53 الی 54 حضرت حقمی‌فرماید:

‹ ای گروهی که ایمان آورده اید هر که از شما از دین خود مرتد شود بزودی خدا قومی را که (بسیار) دوست دارد و آن ها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سر افکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند ( مانند علی علیه السلام و شیعیانش )به نصرت اسلام بر می انگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند این است فضل خدا به هر که خواهد عطاء کند و خدا را رحمت وسیع نامنتهاست و باحوال هر که اسستحقاق آنرا دارد داناست.›


 


   با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی( عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام امت و با سلام خدمت تمام عزیزانی که به اسلام و مسلمین و امت حزب الله ایران خونین خدمت می نمایند.



   خدمت مادر دلسوز و پدر بزرگوار، خواهران مهربان، برادران عزیز، دامادان گرامی، خاله دلسوز و دوستان خوب و عزیزم بخصوص برادران مخلص بسیجی و تمام فامیل های عزیزم «سلام علیکم» پس از عرض سلام خدمت یکایک شما بزرگواران بخصوص مادر دلسوز و گرامی که جداً خیلی دوستش داشتم و دارم ولی خوب دیگر وقت جدایی از همدیگر است ولی از شما مادر خوب که خیلی زحمت برای این حقیر کشیده ای حتی از فرزندان دیگرت هم بیشتر که امیدوارم که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شفیع شما در آخرت باشد و ما را حلال کرده و برای ما دعا کنید و همینطور پدر بزرگوار و عزیزم که این حقیر خیلی ایشان را ناراحت کرده‌ام و امیدوارم به خاطر خداوند این حقیر را حلال کرده و امیدوارم با اعمال خیری که انجام داده و می دهید در آخرت حضرت علی(علیه السلام) شفیعتان باشد.       



   خدمت خواهران عزیز و خوبم که خیلی به آنها علاقه دارم هر چند که قابل نیستم ولی عرض کوچکی خدمتشان دارم که امیدوارم به وصیتی که این حقیر می نماید جامه عمل بپوشانند. امیدوارم مانند حضرت زینب (سلام الله علیها) صبور باشند و خودشان را از تمامی نامحرم ها چه در تشییع جنازه و یا در تمامی مواقع دیگر پوشانده وحجابشان را کامل‌تر نمایند و امیدوارم با کارهای خوبی که در رابطه با اسلام انجام خواهند داد و تبلیغاتی که از اسلام خواهند کرد با تمامی مسائل بخصوص حجاب امیدوارم که حضرت زینب (سلام الله علیها) در آخرت شفیع آن‌ها باشد.


خدمت برادران عزیزم فتح اله، حمداله، عبداله، زیداله و بخصوص عبداله که تمامی شما انشاءاله پرچمداران اسلام خواهید بود. امیدوارم که سربازان خوبی برای حضرت ولی عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب برحقش امام امت خمینی کبیر بوده و باشید و انشاءاله تا آنجایی که می توانید برای آمرزش این حقیر دعا کنید و از برادر گرامیم حاج عبداله عباس زاده که خیلی خیلی دوستش دارم و این را از قلبم می‌گویم تقاضایی دارم. این حقیر حدود 2ماه روزه و حدود 3 الی 4 ماه نماز قضا دارم البته نمازها را خوانده ام ولی برای احتیاط عرض می نمایم و از شما برادر بزرگوارم تقاضا دارم به کمک برادران مجتبی گودرزی، یوسف صادقی، حسین فدایی و هر یک از دوستان که خواستند تقبل نمایند به این وصیت حقیر جامه عمل بپوشانید. در ضمن 1000 تومان هم از طرف این حقیر به صندوق امداد امام کمک به فقرا بدهید. خدمت دامادان گرامی عرض می نمایم که این حقیر قابل نیستم که نصیحتی کنم ولی از این جهت که به یاد ما باشند برای شما این را بگویم حتماً به نماز اهمیت بدهید بخصوص نماز جمعه و نماز جماعت به همراه خانواده هایتان.


   و خود و خانواده هایتان را اهل هیئت های عزاداری نمایید بخصوص هیئت پیروان شهدای کربلا و زیارت و همیشه در کارهایتان به خداوند توکل کنید و از ائمه معصومین (علیهما السلام) کمک بجویید. از خدمت خاله گرامی ام التماس دعا دارم و این را از شما می خواهم در تمامی مجلس ها این مطلب را از طرف این حقیر بگویید که حرف کسی را نزنند و غیبت کسی را نکنند. و خدمت دوستان و بسیجیان محل عرض کنم با اعمال خوبتان راه شهدا را ادامه داده و از جبهه و جنگ هم غافل نباشید. که امر امام عزیز است که مسئله مهم ما در حال حاضر جنگ است.


و این را به تمامی فامیل هایمان عرض می کنم که این حقیر را حلال نمایید و قدری هم به فکر آخرت باشید.


   ضمناً:


          تمامی شهدای ما هم دوست داشتند در دنیا باشند و مال و منال جمع آوری کنند ولی از همه چیز گذشتند و عاشق شهادت شدند پس بیایید تمام رذائل اخلاقی را از خود دور کنیم و مقداری هم در پرورش روح های خود فعالیت کرده و از غیبت و دروغ و این مسائل دور باشیم تااگر دعایی کردیم به اجابت برسد انشاءاله .

                                                                       

« به امید پیروزی حق بر باطل »

یداله عباس زاده –66/10/25

روز جمعه ساعت 4 بعد از ظهر