خدمت به خانواده در کلام رسول الله(ص)

رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به امیرمومنان علیه‌السلام فرمودند:

یا علی؛خِدمَةُ العِیالِ کَفّارَةٌ لِلکَبائِرِ و َتُطفى غَضَبَ الرَّبِّ، وَ مُهُورُ الحُورِ العینِ، و َتَزیدُ فِى الحَسَناتِ و َالدَّرَجاتِ یَا عَلِیُّ لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه.

خدمت به خانواده کفاره گناهان بزرگ، موجب فرونشاندن خشم الهی، مهریه حوریان بهشتی و موجب فزونی حسنات و درجات است. ای علی (ع)! به خانواده خدمت نمی‌کند مگر صدّیق یا شهید یا مردی که خدا برایش خیر دنیا و آخرت را خواسته است.


«جامع الخبار، صفحه 103»

شناخت اهمال کاری و آثار و پیامدهای آن


به راستی آیا تاکنون با خود اندیشیده اید که چرا برخی کار امروز را به فردا می سپارند و همیشه کارهایشان با تاخیر انحام می پذیرد؟ چرا اشخاصی از قول قطعی دادن گریزان اند و خود را در انجام بسیاری از کارهای سبک، ناتوان می بینند و در خود احساس کسالت و تنبلی می کنند؟ و... چراهای بسیار دیگری که کمابیش در ذهن همه ما خطور کرده است و به دنبال پاسخ آن بوده ایم. چه بسیار راه حل هایی که با شکست مواجه شده و سرانجام ناخوشایندی داشته و متاسفانه این شکست ها خود، بر این ناهنجاری ها و انحرافات دامن زده است. ریشه اینگونه مشکلات به صفت روانی اهمال کاری برمی گردد. بحث اهمال کارى، از جمله مباحث به ظاهر کوچک اما بسیار مهمى است که ریشه اى اخلاقى و روانى دارد. مسأله اهمال کارى در منابع اسلامى از دیرباز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است و علماى اخلاق و عرفاى اسلامى، پیوسته اهل سیر و سلوک را از ابتلا به این نابهنجارى اخلاقى رفتارى -که یکی از موانع پیشرفت انسان در امر تهذیب نفس و انجام وظایف دینی است- بر حذر مى داشته اند.


تعریف اهمال کارى 

در لغت واژه اهمال کاری این گونه معنا شده است: کاری را که بنا است به انجام برساند، به تاخیر اندازد. روان شناسان گفته اند: اهمال کاری این است که کاری را که تصمیم به اجرای آن داریم، به آینده موکول کنیم. معمولا چون شما نمی خواهید کاری را انجام دهید به اهمال کاری مبتلا می شوید؛ به عنوان مثال: هنگامی مردم یکی پس از دیگری از قحطی می میرند که دولتها اهمال کاری می کنند. در یک کلمه مى توان گفت: جوهره این آسیب روانى به تعویق انداختن، تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگارى در کار است. بنابراین، اهمال هم در امور فردى و هم جمعى معنا و مفهوم پیدا مى کند. در نهایت مى توان گفت: در همه این معانى نوعى این دست آن دست کردن نهفته است. در زبان عربى واژه هاى کسل، ضجر مرادف اهمال کارى است. عناوینى چون تهاون و إبطاء چندان دور از این واژه نیستند. دو واژه مماطله و تسویف نیز مرادف اهمال کارى اجتماعى است که در قول و قرارهاى زمانى تحقق پیدا مى کند. در کلام امام سجاد (ع) در دعاى ابوحمزه این گونه آمده است: «و قد افنیت بالتسویف و الآمال عمرى؛ خدایا من عمرم را به امروز، فردا کردن (در عمل به عهد و پیمانى که با تو داشته ام) و آرزوهاى طولانى و بلند، گذرانده ام». در دعاى کمیل تحت عنوان مطال این گونه آمده است: «و خدعتنى الدنیا بغرورها، و نفسى بجنایتها و مطالى؛ دنیا به وسیله فریفتن خود و نفسم به جنایت و سهل انگاریش مرا گول زده است». واژه بطئ به معنى کندى، معناى اهمال را مى رساند. «و ان کنت بطیئا حین یدعونى؛ گرچه هنگامى که تو مرا به سوى خود خوانده اى، من کندى (سستى) به خرج داده ام». «او لعلک آلف مجالس البطالین فبینى و بینهم خلیتنى؛ خدایا! مبادا مرا مأنوس به هم صحبتى آنان که عمر خود را به بیهودگى مى گذرانند دیده اى، که توفیق دعا و عبادت را از من گرفته اى؟». بنابراین، اهمال کارى آسیبى روانى است که از حالات نفس آدمى است. امام على بن الحسین (ع) در مناجاتى به درگاه خداوند این گونه از نفس خود گلایه دارند: «الهى الیک اشکوا نفسا بالسوء... و تسوفنى بالتوبة؛ خدایا از نفسم شکوه دارم که... توبه امروزم را به فردا مى افکند». امام به روشنى تسویف را از حالات نفس انسانى دانسته اند.


ویژگی های اهمال کاری

اهمال کاری دارای ویژگی هایی است که دانستن آن، جای گاهی بحث را روشن می کند. این ویژگی ها به قرار زیر است: تأخیر در انجام کاری که قصد انجامش را داریم؛

اهمال کار بیشتر موارد بدون علت شناخته شده ای، این کار را خود به تعویق می اندازد؛

همگان حتی مبتلایان به اهمال کاری، این آسیب روانی را نکوهش می کنند و از آن تنفر دارند؛ چون در واقع اهمال کاری از مصادیق ناسپاسی است؛ ولی از آنجا که انسان ها بر مبنای فطرت خود تمایل به سپاس گذاری دارند. اهمال کاری به سرعت به صورت عادت در افراد ظاهر می شود، و در آمار نشان میدهد که این عادت در بیشتر مردم وجود دارد. پس درمان آن به سهولت انجام پذیر نخواهد بود. بدین جهت امام حسن عسگری (ع) می فرمایند: «رد المعتاد عن عادت کالمعجز؛ باز گرداندن کسی که به چیزی عادت کرده از عادتش، شبیه اعجاز است». این بیماری مسری است؛ یعنی از حالتی به حالت دیگر انسان، از انسانی به انسان دیگر، و از فردی به جامعه و از جامعه ای به جامعۀ دیگر سرایت می کند.


انواع اهمال کاران و مراتب آن

انسان ها گاه به چیزى آگاهى مى یابند و گاه نسبت به آن جاهل اند. امیرالمؤمنین على (ع) مى فرمایند: «... و عالمکم مسوف؛ آن که عالم و آگاه است در امور روزمره به اهمال کارى مبتلا مى شود و در زمانى دیگر به آن معتاد مى شود». ولى همه به یک نوع اهمال مبتلا نیستند. بنابراین، اهمال کارى داراى انواع و مراتب متعددى است. می توان اهمال کاران را به سه گروه زیر تقسیم کرد:

برخی اهمال کاران هیچ توجهی به رفتار مسامحه آمیز خود ندارد. آن ها در واقع به نوعی غفلت مبتلا هستند. بنابراین، باید در انتظار ماند تا که خود بیدار شود یا بیدارش کنند. لغت شناسان، غفلت را به معنای بی توجه بودن و یا بی خبر گشتن دانسته اند. اما غفلت را در اصطلاح می توان از بیان امام صادق (ع) به روشنی دریافت کرد. از ایشان روایت شده: «مردم چهار دسته اند:

الف. شخصی که می داند و او می داند که او می داند. چنین انسانی رشد یافته است؛ بر شما به دنباله روی و پیروی از آن؛

ب. شخصی که می داند و نمی داند که می داند. او غافل است؛ بیدارش کنید.

ج. انسانی که نمی داند و می داند که نمی داند؛ او را یاد دهید.

د. فردی که نمی داند و نمی داند که نمی داند؛ او گمراه است و از این رو راهنمایی اش کنید».

گروهی از اهمال کاران به این رفتار خود اعتراف می کنند، ولی قضاوتی درباره آن ندارند و چون به زشتی آن پی نبرده اند، دلیلی نمی بینند که به فکر اصلاح خود برآیند. این گروه، نسبت به گروه پیشین فاصله بیشتری با درمان دارند.

دسته سوم توجه به این نارسایی اخلاقی و روانی دارند و خود را بر این رفتار نابهنجار سرزنش و ملامت نیز می کنند، اما راه کار درمان و برخورد مناسب با آن را نمی دانند.

نکته: باید توجه داشت که درست به همین دلیل، میزان تأثر و ناراحتى اهل اهمال و تساهل نیز یکسان نیست.


آثار اهمال کاری

1. بیشتر افراد از تأخیر در انجام کار خود و دیگران پشیمان و ناراحتند.

2. اهمال کاران خود را رها یافته و پوچ و بی ارزش احساس می کنند. حضرت باقر العلوم (ع)، اهمال کاری و تسوف را به دریایی تشبیه فرموده که شخص اهمال کار در آن ورطه غرق و در نهایت هلاک شده است. بیان آن جانب این گونه گزارش شده: «ایاک و تسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکی؛ تو را از امروز و فردا کردن بر حذر می دارم؛ چرا که آن دریایی است که گرفتاران، در آن غرق می شوند».

3. در گزارش هایی که اهمال کاران داده اند، این نکته وجود دارد که همه از بی اعتنایی به نفس خود گلایه کرده اند.

4. استمرار اهمال کاری، انسان را به وادی حیرت و سرگردانی سوق خواهد داد؛ چنان که امام صادق (ع) به این واقعیت اشاره فرموده اند: «و طول التسویف خیره؛ امروز و فردا کردن های طولانی، سرگردانی است».


پیامد های اهمال کاری

چنانچه اهمال کاری درمان نشود، پس از چندی شخص مبتلا، دچار عارضه جسمی و روحی می شود که برخی از آن ها عبارتند از:

1. افسردگی: این بیماری خود گواه و نشانه این است که اهمال کار می خواهد خود را از رنج اهمال کاری نجات دهد. افسردگی هم دارای نشانه هایی چون: خستگی، سردرد های شدید، بی خوابی، فشار خون و زخم معده است. باید دانست، تا هنگامی که اهمال کاری به شکل اعتیاد درنیامده، افسردگی ناشی از آن درمان پذیر است؛ اما هنگامی که اهمال کاری عادت شخص شد، درمان آن بسیار دشوار می شود.

2. وحشت زدگی درونی، دلهره و احساس ترس های درونی؛

3. بی کنترلی و بریدگی.

نا گفته نماند که این چند ویژگی، خود از نشانه های شکست روحی شخص اهمال کار به شمار می روند.

منـابـع


مرتضى آقاتهرانى- اهمال کارى (تعلل ورزیدن)، بررسى علل، راه کارها و درمان- مجله معرفت- شماره 64

پیامد بی بند و باریهای اخلاقی در غرب

در سیستم اخلاقی نوین جنسی، مواد اصلاحی بر محور شکستن قیود کهن و رفع منع ها و محدودیت های قانونی گذشته می چرخد. اولین موضوعی که مورد توجه قرار گرفته است کامیابی آزادانه زنان و مردان از معاشرت های لذت بخش جنسی است و به عبارت دیگر آزادی عشق است. می گویند زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج باید از معاشرتهای لذت بخش آزادانه جنسی بهره مند باشند، بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این راه بشمار آید، زیرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی، اطمینان پدر است به پدری خود نسبت به فرزندی که از زن معینی بدنیا می آید، این اطمینان را با بکار بستن داروهای ضد آبستنی که مخصوصا پیشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزانی داشته است می توان بدست آورد. بنابراین هر یک از زن و مرد می توانند علاوه بر همسر قانونی، عشاق و معشوقه های فراوانی داشته باشند، زن مکلف است که در حین آمیزش با عشاق خود از داروی ضد آبستنی استفاده کند و مانع پیدایش فرزند او گردد، ولی هر گاه تصمیم گرفت که صاحب فرزند گردد الزاما باید از همسر قانونی خود استفاده کند. "کمونیسم جنسی" تنها از آن نظر قابل عمل نیست که رابطه نسلی را میان پدران و فرزندان قطع می کند، بشر از اعتماد نسلی نمی تواند صرف نظر کند، هر پدری می خواهد فرزند خود را بشناسد و هر فرزندی می خواهد بداند از کدام پدر پیدا شده است. فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی همین است.

برتراند راسل می گوید: "جلوگیری وسائل (وسائل ضد آبستنی)، تولید نسل را ارادی کرده و آن را از صورت یک نتیجه اجتناب ناپذیر روابط بیولوژیک تولید قهری فرزند در اثر آمیزش بیرون آورده است. بنابراین دلیلی نیست که مادری برای پدری اطفال خود همان مردی را انتخاب کند که خاطرش را برای عاشقی و رفاقت می خواهد. مادر آینده ممکن است شانه از زیر این تعهد خالی کند بدون آنکه لطمه ای به سعادت او وارد شود. برای مردان، انتخاب مادر اطفال خود از این هم آسان تر و ساده تر خو اهد بود. کسانی که مانند من معتقدند که روابط جنسی فقط هنگامی مسئله اجتماعی و قابل تجدید محسوب می شود که طفلی به وجود آید باید مثل من این دو نتیجه را بگیرند: اولا عشق بدون بچه آزاد است و ثانیا ایجاد اطفال باید تحت مقرراتی شدیدتر از آنچه امروز هست قرار گیرد".

راسل می گوید: "وقتی روابط جنسی بر این اساس قرار گرفت، اجتماع می تواند فقط به زنان و مردان معینی که از لحاظ شخصی و ارثی واجد شرایطی باشند اجازه تولید نسل بدهد، آن زنی که پروانه تولید نسل دارد از مردانی که از لحاظ ارثی ارجح شناخته شوند برای تخم گیری و تولید نسل استفاده می کند، در حالی که مردان دیگری که عشاق خوبی خواهند بود از حق پدری محروم خواهند بود. کشورهای غربی در انتقال دادن کامیابی های جنسی از کانون خانوادگی به محیط اجتماعی بیداد کرده اند و جریمه اش را هم می دهند، فریاد متفکرینشان بلند است، آنها وقتی که می بینند برخی کشورهای کمونیستی جلو این کارها را گرفته و مانع هدر دادن نیروهای جوانان در اجتماع شده اند، به چشم غبطه به آنها می نگرند". اخلاقی که امثال راسل از آن تبلیغ می کنند و نام آن را اخلاق نوین گذاشته اند همان است که ثمره اش آشفتگی بیش از پیش غرائز و تمایلات است و بر خلاف مدعای آنها که اخلاق کهن را متهم به آشفته ساختن روح می کنند، سیستم اخلاقی خود آنها سزاوار این اتهام است.

امروز پدیده های اجتماعی خاصی و به عبارت دیگر مشکلات اجتماعی مخصوصی پیدا شده که افکار علماء اجتماع را به خود مشغول داشته است. در جامعه امروز جوانان بطور محسوسی از ازدواج شانه خالی می کنند، حاملگی و زائیدن و بچه بزرگ کردن بصورت امر منفوری برای زنان در آمده است. زنان به اداره امر خانه کمتر علاقه نشان می دهند، ازدواجهائی که نمونه وحدت روح است جز در میان طبقاتی که به مقررات اخلاق کهن پایبندند کمتر دیده می شود، جنگ اعصاب بیش از پیش رو به افزایش است بالاخره آشفتگی روحی عجیبی محسوس و مشهود است.

گروهی می خواهند این عوارض را لازمه قهری انقلاب صنعتی جدید بدانند و راه برگشت را بدین وسیله ببندند، در صورتیکه اینها ربط زیادی به زندگی صنعتی و از میان رفتن زندگی کشاورزی ندارد. این عوارض ناشی از یک نوع به اصطلاح انقلاب فکری است و افراد خاصی هستند که مسئولیت عمده این بدبختی بشریت را دارند. حقیقت این است که اشباع غریزه و سرکوب نکردن آن یک مطلب است، و آزادی جنسی و رفع مقررات و موازین اخلاقی مطلب دیگر، اشباع غریزه با رعایت اصل عفت و تقوی منافی نیست بلکه تنها در سایه عفت و تقوی است که می توان غریزه را به حد کافی اشباع کرد و جلو هیجان های بیجا و ناراحتی ها و احساس محرومیت ها و سرکوب شدن های ناشی از آن هیجانها را گرفت. به عبارت دیگر "پرورش" دادن استعدادها غیر از "پر دادن" به هوس ها و آرزوهای پایان ناپذیر است. یکی از چیزهایی که پایه خانوادگی و محیط خانوادگی را محکم می کند، مسأله روابط جنسی سالم است و علت اینکه پایه کانون خانوادگی در دنیای اروپا سست و متزلزل است همین است و امروز هم در جامعه ما به هر نسبت که از فرنگی ها پیروی کنیم کانون خانوادگی را متزلزل کرده ایم. وقتی که جامعه ما به دستور اسلام واقعا عمل می کرد، یعنی پسرها واقعا قبل از ازدواج، با زنی و دختری در تماس نبودند و به اصطلاح فرنگی های امروز یک گرل فرند (girl friend) نداشتند (رفیق دختر نداشتند) و دخترها هم همین طور، ازدواج برای یک پسر یا دختر یک آرزو بود. یک پسر به سن پانزده سالگی که می رسید، احساس طبیعی نیاز به همسر در او پیدا می شد، یک دختر هم همین طور، و این طبیعی است که آرزوی یک پسر این بود که زن بگیرد چون به وسیله ازدواج از محدودیت و ممنوعیت استفاده از زن خارج می شد و به مرز آزادی استفاده از زن می رسید. آن وقت، شب زفاف کم از صبح پادشاهی نبود چون روی خاصیت روانی، اولین موجودی که این پسر را به این حظ و بهره رسانده یعنی از محدودیت به آزادی رسانده همسرش بوده، و برای دختر هم این پسر اولین کسی بوده که او را از محدودیت به آزادی رسانده است. این بود که پسر و دخترهایی که اصلا همدیگر را ندیده بودند و ازدواج کرده بودند، آنچنان با یکدیگر الفت می گرفتند که وضع عجیبی بود. (البته نه اینکه ندیدن، کار درستی است، نه، اسلام اجازه داده است که ببینند، ولی اگر هم ندیده بودند، وقتی به یکدیگر می رسیدند تا لب گور به یکدیگر عشق می ورزیدند).

منـابـع


مرتضی مطهری

اسرار وضو


ما ادعا می کنیم که شیعه امام علی (ع) هستیم، شیعه علی که با اسم نمی شود برادر! آن کسی که وضوی علی را شرح داده است می گوید: علی بن ابیطالب آمد وضو بگیرد، تا دست به آب برد گفت: «بسم الله و بالله، اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین»؛ «بنام تو و به تو، خدایا مرا از توبه کاران قرار بده، مرا از پاکیزگان قرار بده». توبه یعنی پاکیزه کردن خود. علی (ع) وقتی سراغ آب می رود، چون آب رمز طهارت است به یاد توبه می افتد. دستش را که تمیز می کند به یاد پاکیزه کردن روح خودش می افتد. به ما می گوید وقتی با این آب، با این طهور، با این ماده ای که خدا آن را وسیله پاکیزگی قرار داده است مواجه می شوی، وقتی سراغ این ماده می روی، چشمت به آن می افتد و دستت را با آن می شوئی و پاکیزه می کنی، بفهم که یک پاکیزگی دیگری هم هست و یک آب دیگری هم هست که آن پاکیزگی، پاکیزگی روح است و آن آب، آب توبه است. می گوید علی (ع) دستهایش را که شست، روی صورتش آب ریخت و گفت «اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض فیه الوجوه»، دارد صورت را می شوید و بر حسب ظاهر نورانی می کند. خوب، وقتی که صورتش را با آب می شوید براق می شود ولی علی که به این قناعت نمی کند، اسلام هم به این قناعت نمی کند. این خوب است و باید هم باشد اما باید توأم با یک پاکیزگی دیگر، با یک نورانیت دیگر، با یک سفیدی چهره دیگر باشد. فرمود: «خدایا چهره مرا سفید گردان آنجا که چهره ها تیره وسیاه می شود (قیامت). خدایا! آنجا که چهره هائی سفید می شود چهره مرا سیاه مکن، مرا رو سفیدگردان. آنجا که افراد رو سیاه و یا رو سفید می شوند، مرا رو سیاه مکن». بعد روی دست راستش آب ریخت و گفت: «اللهم اعطنی کتاب بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری و حاسبنی حسابا یسرا»؛ «پروردگارا! در قیامت نامه عمل مرا بدست راستم بده (چون نامه عمل سعادتمندها بدست راستشان داده می شود). خدایا! در آنجا از من آسان حساب بکش، (به یاد حساب آخرت می افتد)». بعد روی دست چپش آب ریخت و گفت: «اللهم لا تعطنی کتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلولة الی عنقی و اعوذ بک من مقطعات النیران»؛ «پروردگارا نامه عمل مرا به دست چپم مده و نیز آن را از پشت سر به من مده (نامه عمل عده ای را از پشت سر به آنها می دهند نه از پیش رو که آن هم رمزی دارد). خدایا! این دست مرا مغلول و غل شده در گردنم قرار مده. خدایا! از قطعات آتش جهنم به تو پناه می برم». می گوید، بعد دیدم مسح سر کشید و گفت: «اللهم غشنی برحمتک و برکاتک»؛ «خدایا! مرا به رحمت و برکات خودت غرق کن». مسح پا را کشید و گفت: «اللهم ثبت قدمی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام»؛ «خدایا! این دو پای مرا بر صراط ثابت بدار و ملغزان، آن روزی که قدمها می لغزند». «واجعل سعیی فیما یرضیک عنی»؛ «خدایا عمل و سعی مرا، روش و حرکت مرا در راهی قرار بده که رضای تو در آن است».

وضوئی که اینقدر با خواست و خواهش و توجه توأم باشد، یک جور قبول می شود و وضوئی که ما می گیریم جور دیگر.

منـابـع


مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 133-132