باید سوال رو درست پرسید!

درکلیسا،
جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی میشه هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس میگه: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس میگه: «تعجبی نداره. تو سئوالت رو درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش میره و می پرسه « وقتی در حال سیگار کشیدنم می تونم دعا کنم؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می ده: «مطمئناً، پسرم.
مطمئناََ‌

حالا امروزی تر:
کسی که #نماز میخونه و روزه میگیره ، میتونه اختلاس و دزدی کنه؟ نه!

کسی که #اختلاس و #دزدی میکنه، میتونه نماز بخونه؟ بله مطمئناً!

پس باید سوال رو درست پرسید! 

دانش مردم را در چهار چیز یافتم

 امام کاظم(علیه السلام) می‌فرماید: 

«وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ 

أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ 

وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ 

وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ 

وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ»

دانش مردم را در چهار چیز یافتم: اوّل: پروردگارت را بشناسی. دوم: بدانی با تو و برای تو چه کرده است. سوّم: بدانی از تو چه خواسته است. چهارم: بدانی چه چیز، تو را از #دینت بیرون می کند.

کشف الغمّه، ج3، ص45

کنزالفوائد، ج1، ص219


شرح حدیث:

دامنه علم بسیار گسترده است و دانستنیهای زیادی وجود دارد که می توان آنها را آموخت، ولی کدام علم است که نافع است و سرنوشت ساز؟ 

در فراگیری دانشها هم باید «اولویّت بندی» کرد و لازم ترینها را برگزید.

آنچه امام کاظم(ع) در این حدیث بیان فرموده، خلاصه مهمترین دانستنی هایی است که سعادت انسان را به ارمغان می آورد.

اولین گام خداشناسی است،

سپس نعمت شناسی،

آن گاه وظیفه شناسی، 

و در مرتبه چهارم، آسیب شناسی و آنچه موجب گمراهی انسان می شود و انحراف اعتقادی پدید می آورد. 


ملاقات در بهشت

بسم الله ارحمن ارحیم 
شاید در بهشت بشناسمت !

مجری یک برنامه تلوزیونی از  فرد ثروتمندی که میهمان برنامه‌اش بود، پرسید:
*بهترین چیزی که شما را خوشحال کرد و از بابت آن احساس خوشبختی کردید چه بود؟*

فرد ثروتمند پاسخ داد:
چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم.

« اول»* گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت‌ پول است، اما این چنین نبود.

«مرحله دوم»* چنین به گمانم رسید که خوشحالی و خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کم‌یاب و ارزشمند است ، ولی تاثیر آن هم موقت بود.

 «مرحله سوم»* با خود فکر کردم که شاید خوشحالی و خوشبختی در بدست‌ آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی یا ورزشی یا کارخانه و غیره باشد، اما باز هم آنطور که فکر می‌کردم نبود.

در *«مرحله چهارم»* یکی از دوستانم به من پیشنهاد برای جمعی از *کودکان معلول* صندلی‌های مخصوص خریداری و به آنها هدیه کنم. من هم بی‌درنگ پیشنهادش را قبول کردم. دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدایا را خودم به آنها بدهم. وقتی به جمع کودکان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی‌ای که در صورت آنها نهفته بود واقعاً دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.

اما آن چیزی که *طعم حقیقی خوشبختی* را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را محکم گرفت! 
  سعی کردم جوری که ناراحت نشود با مهربانی پای خود را از دستانش بیرون بکشم ، اما او درحالی که به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا چیزی می‌خواهی برایت تهیه کنم؟

و آن کودک جوابی به من داد که میخکوبم کرد!!!
... و این جواب همان چیزی بود که *معنای حقیقی خوشبختی* را با آن فهمیدم...

او گفت: می‌خواهم چهره‌‌ی‌تان  دقیق به یادم بماند تا در لحظه *ملاقات در بهشت* شما را بشناسم و در آنجا جلوی * خدا * دوباره از شما تشکر کنم!

بلا، عامل نجات از سقوط

بسم الله ارحمن ارحیم 


آیت الله حائری شیرازی


#بلا، عامل نجات از سقوط


راننده‌ای که با نرده‌های کنار جاده تصادف می‌کند،

 از اینکه خساراتی به ماشین او وارد شده است، 

به‌شدت ناراحت می‌شود و نرده‌ها را عامل این خسارت می‌داند؛ ولی وقتی پایین می‌آید و آن‌طرف نرده‌ها را که دره‌ای وحشتناک است می‌بیند،

بسیار خوش‌حال می‌شود 

و نرده‌ها را وسیلۀ نجات خود می‌داند.

 #مصیبت‌ها همان نرده‌های کنار جاده‌اند که در ظاهر خساراتی وارد می‌کنند،

 ولی مانع پرت شدن به دره می‌شوند.


بلا، عامل نجات از سقوط

بسم الله ارحمن ارحیم 

آیت الله حائری شیرازی

#بلا، عامل نجات از سقوط

راننده‌ای که با نرده‌های کنار جاده تصادف می‌کند،
 از اینکه خساراتی به ماشین او وارد شده است، 
به‌شدت ناراحت می‌شود و نرده‌ها را عامل این خسارت می‌داند؛ ولی وقتی پایین می‌آید و آن‌طرف نرده‌ها را که دره‌ای وحشتناک است می‌بیند،
بسیار خوش‌حال می‌شود 
و نرده‌ها را وسیلۀ نجات خود می‌داند.
 #مصیبت‌ها همان نرده‌های کنار جاده‌اند که در ظاهر خساراتی وارد می‌کنند،
 ولی مانع پرت شدن به دره می‌شوند.