من با تو بودم تو با که بودی؟


روزی عارفی، مردم را به دور خود جمع کرده بود و از خدا برایشان سخن میگفت برایشان از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت سخن میگفت.

او مردم را آماده می‌کرد برای پاسخ به سوال‌هایی که حضرت حق از آنها در مورد حیات‌شان، در مورد دوستی‌هایشان، در مورد عبادت هایشان، نماز و روزه‌هایشان و... خواهد پرسید


درویشی که از آنجا میگذشت رو به جماعت کرد و گفت:

حضرت حق حوصله پرسیدن این همه سوال را ندارد.

فقط یک سوال می‌پرسد و این است:


    من با تو بودم تو با که بودی؟


‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد