اعتماد به خدا

سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است .

به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟

جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟

آن مرد گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.

خدمت به شوهر

 قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:

هیچ زنی نیست که به شوهرش یک لیوان آب بدهد، مگر اینکه برای او بهتر است از یکسال که روزها را روزه بگیرد و شبها را به عبادت و بندگی شب زنده داری کند.

 و خداوند به ازای هر لیوان آبی که به شوهرش می دهد یک شهر در بهشت بنا می کند و شصت گناه او را می بخشد.

 وسائل الشیعه ج2 ص 172

رسم امانتداری

رسم امانتداری

مقدس اردبیلی برای رفتن از نجف به کاظمین حیوانی را اجاره کرده بود.
شخصی امانت کوچکی به او داد که به صاحبش برساند. مرحوم مقدس اردبیلی امانت را در جیب خود گذاشت؛ اما بر آن حیوان سوار نشد و وقتی دلیلش را پرسیدند. جواب داد:
این حیوان را از صاحبش اجاره کردم که خود بر آن سوار شوم نه این که چیز دیگری با خود بیاورم. حالا این خیانت در امانت است که من سوار حیوان شوم.
اسرار الصلوه

همین آقای خامنه‌ای

 پاسخ امام به دخترشان بعد از برکناری منتظری

حجت الاسلام رحیمیان گفت: دختر حضرت امام خانم مصطفوی برای بنده نقل کردند که وقتی قائم‌مقام برکنار شد من خدمت امام رسیدم و از آینده اظهار نگرانی کردم که با این وضعیت اگر برای شما اتفاقی پیش بیاید آیا شورای رهبری می‌شود یا وضع جور دیگری است چراکه ما کسی را نخواهیم داشت، که امام با حالتی خاص و قاطعیت فرمودند چرا ما شخصی را داریم و همین آقای خامنه‌ای است.
 
وی افزود: وقتی امام رحلت کرد برای خانواده امام مصیبت مضاعف بود چراکه هم امام از دنیا رفته بود و هم پدر آنها رحلت کرده بود بنابراین همه مصیبت‌زده و گریان بودند و خانم مصطفوی برای بنده نقل کرد وقتی که اخبار مسئله رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان مقام معظم رهبری اعلام کرد، بنده به یاد جمله حضرت امام افتادم و احساس آرامش کردم طوری که این مصیبت بزرگ رحلت حضرت امام از ذهنم پاک شد.  

خاطرات همسر امام خمینی

مرد و زن نشسته اند دور سفره
مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی کاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بی نمک است و اما زن
 چشم دوخته به او تا مُهر تایید آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد که قاعده را خوب بلد است، لبخندی میزند و می گوید : "چقدر
 تشنه ام !"
زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود. سوراخ های نمکدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا
 رسیدن ِ آب فقط به اندازه پاشیدن ِ نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمیگردد و می نشیند . مرد تشکر می کند، صدایش را صاف می کند و میگوید:
" می دونستی کتاب های آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن؟ "
و سوپ بی نمکش را می خورد ؛ با رضایت
و زن سوپ با نمکش را میخورد ؛ با لبخند!
میدونید این زن خوشبخت کیه؟ برگرفته از خاطرات همسر امام خمینی،شادی روح این بزرگ مرد تاریخ صلوات ...