مراتب وجودی اهل بیت (ع) از زبان امام صادق (ع) 2

عن ابی‌عبدالله: إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا و صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ فی سمائه و أرضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبِدالله

امام صادق (صلوات‌الله‌علیه) فرمودند: خدای صاحب عزت و جلال ما را آفرید، پس نیکو آفرید و مارا خزانه‌داران خود در آسمان و زمینش قرار داد و درخت بر ما سخن گفت و به سبب عبادت ماست که پرستیده می‌شود و اگر ما نبودیم خدا پرستیده نمی‌شد.

عن ابی‌عبدالله: إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا و صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ فی سمائه و أرضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبِدالله

امام صادق (صلوات‌الله‌علیه) فرمودند: خدای صاحب عزت و جلال ما را آفرید، پس نیکو آفرید و مارا خزانه‌داران خود در آسمان و زمینش قرار داد و درخت بر ما سخن گفت و به سبب عبادت ماست که پرستیده می‌شود و اگر ما نبودیم خدا پرستیده نمی‌شد.

لنا نطقت الشجرة
برای توضیح این فراز از حدیث شریف نیز به اشاره چند نکته را مطرح خواهم کرد:
1- نطق شجره به «
انّی أنا الله» اگر چه ممکن است به گونه‌های مختلف برای بسیاری از انبیاء و اولیاء و به‌ویژه اولیاء محمدی (سلام الله علیهم اجمعین) رخ داده باشد، ولی نماد نبوت موسوی و نشانگر مرتبه کلیم الله است، به همین سبب است که همین نطق در مورد سایر انبیاء و اولیاء به تسبیح تعبیر شده است نه توحید.

2- همان‌گونه که ظهور یا نزول هر یک از نعمت‌های خدای متعال بر هر موجودی متوقف بر استعداد و قابلیت آن موجود است ظهور و نزول کمالات نبوت نیز متوقف بر استعداد و قابلیت نبی است و همان‌گونه که تمامیت علت فاعلی و علت قابلی هر یک از موجودات مادی یا کمالات مادی موجودات سبب ظهور یا نزول آن موجود مادی یا کمال مادی می‌گردد با وجود قابلیت نطق شجره یا سایر موجودات و تسبیح آن‌ها در هر یک از انبیاء، چنین کمالی (نطق شجره یا سایر موجودات و تسبیح آن‌ها) برای آن‌ها آشکار می‌گردد.
در صورتی که کمال یادشده ویژه مرتبه نازل قابل نباشد، در مراتب عالی آن قابل نیز که قابلیت آن نه تنها تمام است بلکه بیش از تمامیت آن در سایر قابل‌هاست، ظاهر و آشکار می‌گردد بلکه ظهور آن در قابل تام‌تر و اعلی اولویت خواهد داشت بلکه ظهور آن برای قابل اتم و اعلی مقدم بر ظهور آن در قابل تام و عالی است.
بنابراین، اگر شجره برای حضرت موسی علیه السلام سخن گفت برای انبیاء و اولیائی که مرتبه نبوت و لایتشان تام‌تر از آن حضرت است، نه تنها سخن می‌گوید بلکه سخن گفتن آن برای چنین نبیّ و چنین ولیّی اولویت دارد بلکه نطق آن برای این دسته از انبیاء و اولیاء تقدم دارد و چون این تقدم از نوع زمانی و مانند آن نیست بلکه به دلیل احاطه آن‌ها بر مراتب فروتر از خود، این تقدم تقدم رتبی و علّی است، پس می‌توان سخن گفتن شجره بر مراتب فروتر از انبیاء و اولیاء را معلول خواست و اراده مراتب فراتر از آن‌ها دانست. براین اساس، هم می‌توان گفت «لنا نطقت الشجرة» و هم می‌توان گفت «بنا نطقت الشجرة». فراز بعدی حدیث شریف شاهدی بر این مدعاست.
البته این سخن در صورتی درست است که کمال یادشده ویژه مرتبه فروتر نباشد که با توجه به این سخن حضرت که فرمود و «لنا نطقت الشجره» معلوم می‌شود که نطق شجره از کمالات مراتب فروتر نبوت و ولایت نیست.

و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبدالله
همان‌گونه که وجود اشیاء مادی و مجرد نیازمند به علت لازم و کافی یا تامه است هم کمالات و صفات آن‌ها نیازمند به علت است و هم افعال آن‌ها. همان‌گونه که این موجودات در وجود خویش مستقل نیستند و وابسته به علتی برتر از خود هستند، در هیچ کاری و صفتی هیچ درجه‌ای از استقلال را ندارند. بر این اساس، اگر موجودی عبادت می‌کند به دلیل استناد آن به اراده و مشیت علت خویش است نه به سبب اراده مستقل خود.
در این سخن هیچ تردیدی نیست تنها نکته‌ای که باید تبیین گردد، تعیین علت وجود و صفات و افعال آن‌هاست و شکی نیست که اثبات چنین چیزی به وسیله عقل به تنهایی امکان‌پذیر نیست چون حوزه اثبات و تبیین عقلی کلیات است و تعیین علت خاص امری جزیی است بنابراین باید به یقینیات دیگر تمسک جست که در این‌جا نقل معتبر است که هم اینک در پی شرح و توضیح آن هستیم.
حدیث شریف مراتب بسیاری از علیت و سببیت خاندان مطهّر پیامبر صلوات‌الله علیهم‌اجمعین را تبیین کرده است. در فراز «
إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا» به سببیت آنان برای وجود سایر خلق اشاره شده است. در فراز «صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ فی سمائه و أرضه» به سببیت آن خاندان برای صفات سایر خلق پرداخته است و در فراز «لنا نطقت الشجرة» سببیت آنان را برای افعال سایر خلق تبیین کرده است و در فراز «بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبدالله» علاوه بر اشاره به سببیت آن خاندان مطهّر برای عبادت سایر خلق به سببیت آنان برای وجود سایر خلق هم اشاره شده است، زیرا می‌توان گفت اگر آنان وجود نداشتند نه تنها سایر خلق عبادت خدا را به جا نمی‌آوردند بلکه خلقی وجود نداشت تا خدا را عبادت کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد