خیانت

داستان خیانت زن و وفای سگ

نقل کرده اند حرث بن صعصعه چند نفر رفیق داشت که غالبا به صحرا و باغ مى رفتند روزى رفقا را به باغ دعوت نموده بود ، یکى از رفقا به باغ نرفت و رفت خانه حرث بن صعصعه

و با زن او شراب خورده و چون مست شدند با هم خوابیدند ((فوثب الکلب علیهما فقتله ))سگ حرث بن صعصعه وقتى دید اجنبى با زن صاحبش همبستر شده حمله کرد و هر دو را درید و کشت و دهان سگ خون آلود بود هنگامى که حرث به خانه برگشت و آنها را برهنه و کشته دید و متوجه شد که دهان و پنجه سگ خون آلود است فهمید چه حکایتى شده ، فورا این اشعار را خواند:

« فیا عجبا للخل یهتک حرمتى

و یا عجبا للکلب کیف یصون

و مازال یرعى ذمتى و یحوطنى

و یحفظ عرسى و الخلیل یخون »

تعجب مى کنم از دوست که چگونه هتک حرمت مرا مى کند؟
تعجب کى کنم از سگ چگونه حفظ و نگهبانى مى کند؟
و همیشه این سگ با وفا مرا و خانه و ناموسم را حفظ کرده و دوست
به من خیانت مى کند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد