الهی نامه(۴)

الهی :

چون کودکی شیر خوارم که گوسفند بریان هوس کرده و بر خواسته اش پا می فشرد ، مرا عالم به شیر خوارگی ام کن و شیر در کامم بریز .

الهی :

از تو به غیر تو را خواستن بد خواستن است ، من که همیشه بد می خواهم این بار که یک چیز خوب خواسته ام دریغ مکن .

الهی :

 چون به خود می نگرم سرافکنده می شوم وچون تو را می نگرم سر بلند می گردم

الهی :

کوههای گناهم کاه کُن ، از بی راهه ام در راه کن ، با مقربینت همراه کن

الهی :

همه چیزم بگیر و هیچم مده جز خود

الهی :

به شرمساری بعد از گناهم ، گناهم ببخش

الهی :

خُنُک آن که از پَست ها رَسته و به نیک ها پیوسته

الهی:

از پَستی ها برهان و به نیکی ها برسان

الهی :

نامت جراحت ها را دوا ، ذکرت بیماری ها را  شفا ، یادت قلب ها را صفاست ؛ جراهت ها را دوا ، بیماری ها را شفا و قلب ها را صفا ده

الهی :

 مرا بدار به راهی که تو خواهی و بازم دار ز گمراهی وتباهی

الهی :

عمرم را تباه ، رویم سیاه و کاری جز گناه نکرده ام ؛ به که غیر از تو باید ببرم پناه

الهی :

خواندی نیامدم ،گر برانی چه کنم ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد