الهی :
چون کودکی شیر خوارم که گوسفند بریان هوس کرده و بر خواسته اش پا می فشرد ، مرا عالم به شیر خوارگی ام کن و شیر در کامم بریز .
الهی :
از تو به غیر تو را خواستن بد خواستن است ، من که همیشه بد می خواهم این بار که یک چیز خوب خواسته ام دریغ مکن .
الهی :
چون به خود می نگرم سرافکنده می شوم وچون تو را می نگرم سر بلند می گردم
الهی :
کوههای گناهم کاه کُن ، از بی راهه ام در راه کن ، با مقربینت همراه کن
الهی :
همه چیزم بگیر و هیچم مده جز خود
الهی :
به شرمساری بعد از گناهم ، گناهم ببخش
الهی :
خُنُک آن که از پَست ها رَسته و به نیک ها پیوسته
الهی:
از پَستی ها برهان و به نیکی ها برسان
الهی :
نامت جراحت ها را دوا ، ذکرت بیماری ها را شفا ، یادت قلب ها را صفاست ؛ جراهت ها را دوا ، بیماری ها را شفا و قلب ها را صفا ده
الهی :
مرا بدار به راهی که تو خواهی و بازم دار ز گمراهی وتباهی
الهی :
عمرم را تباه ، رویم سیاه و کاری جز گناه نکرده ام ؛ به که غیر از تو باید ببرم پناه
الهی :
خواندی نیامدم ،گر برانی چه کنم ؟