ضرورت شناخت دین

بسم الله الرحمن الرحیم

—حضرت امام علی علیه السلام خطاب به جناب کمیل می فرماید:

ما مَنْ حَرَکةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فیها اِلی مَعْرِفَةٍ                 میزان الحکمة

—حضرت امام صادق علیه السّلام می فرماید:

اَلْعامِلُ عَلی غَیْرِ بَصیرَةٍ کالسّائِرِ عَلی غَیْرِ طَریقٍ ، لا تَزیدُهُ سُرْعَةُ السِّیرِ اِلّا بُعدًا       تحف العقول

— حضرت علی بن ابیطالب علیها السلام فرمودند:

مَنْ عَمِلَ عَلی غَیْرَ بَصیرَةٍ کانَ ما یُفْسِِدُهُ اَکْثَرَ مِمّا یُصْلِحُ                         تحف العقول

«منشاء دین»

فلاسفه و دانشمندان در مورد اینکه منشاء دین چیست آراء و نظریات گوناگونی ارائه داده اند که پاره ای ار آنها چنین است:

1-    ترس

برخی انگیزه گرایش بشر به دین را ترس دانسته اند و گفته اند:

چون بشر از پدیده های طبیعی ترس داشته، ناچار برای آرامش خود به دین روی آورده است.

لوکرتیوس گفته: ترس بود که در آغاز خدایان را به عالم آورد.

راسل گفته: به نظر من مذهب قبل از هر چیزی بر مبنای ترس استوار گردیده، ترسی ناشناخته.

انیشتین گفته: برای یک انسان ابتدایی، ترس از گرسنگی، ترس از جانوران وحشی و ترس ازبیماری، ایجاد کننده زمینه مذهبی است.

فروید نیز از جمله کسانی است که علت گرایش آدمیان به دین را ترس می داند.

پاسخ اجمالی

یکی از عوامل مهم ترس بشر، جهل و ناآگاهی است. انسان در برابر اموری که نمی شناسد. احساس وحشت می کند.

حضرت امیر المومنین علیه السلام می فرماید:

«الجاهل یستوحش مما یانس به الحکیم»

با زوال جهالت و نادانی، ترس هم از میان می رود، بشر امروز به علّت اگاهی از پدیده های طبیعی، ترس دیروز خود را از بین برده است؛ ولی باز دین در زندگی او نقش اساسی دارد و چه بسا افرادی که هیچگونه ترس و هراسی ندارند، با این وجود از ایمان به خدا و گرایش به دین برخوردارند.

حضرت امام رحمة الله علیه

من از هیچ چیز نمی ترسم، بحمد الله تعالی، والله تا حالا نترسیده ام ان روز هم که می بردند،آنها می ترسیدند، من آنها را تسلیت می دادم که نترسید.

بنابراین ترس نمی تواند منشاء دین باشد

2-    جهل

بعضی جهل بشر را منشاء دین دانسته اند و گفته اند:

انگیزه گرایش به دین نادانی اسرار طبیعت بود. زیرا علل حوادث طبیعی را نمی دانسته و به همین جهت به دین روی آورده و هر قدر بر اسرار طبیعت اطلاع بیشتری می یابد، روی گرایش به دین کمرنگتر خواهد شد.

پاسخ اجمالی

براساس این نظریه باید هر قدر مردم عالمتر می شوند، بی دین تر شوند و مذهب تنها به جاهلان اختصاص داشته باشد و به هر اندازه ای جامه بی سوادتر باشد باید مذهبی تر باشد. در حالیکه به گواهی موارد متفق تاریخی، مذهب در بین جاهلان و هم در بین عالمان وجود داشته و اینک هم به موازات پیشرفت حیرت انگیز علم و کشف علل بسیاری از پدیده ها نه تنها گرایش به مذهب بی رنگ یا کم رنگ نشده بلکه روز به روز بیشتر و شدید تر نیز می شود.

چنانکه جدید ترین پژوهش های جامعه شناختی بیش از 95% انسانها را معتقد به خداوند و متدیّن به دینی از ادیان می داند و امروزه جامه شناسان از انسان به عنوان موجود دین و زر سخن می گویند.

«پیشینه دین»

بررسیهای تاریخی نشان می دهد که دین داری یکی از رفتارهای همیشگی انسان بوده و هیچ زمانی را نمی توان یافت که زندگی بشر خالی از دین ورزی بوده باشد و در واقع می توان گفت:

« دین همزاد بشر است »

بشر از آغاز زندگی بر روی زمین به دو علت :

1-ارضای حس مذهبی                     2- فرمانبرداری از فطرت

پیوسته به دین و دین ورزی گرایش داشته و یک یا چند پدیده یا موجود طبیعی یا ماورائی را، صرف نظر از درستی یا نادرستی عقیده و عمل بر پایه آن، مورد پرستش قرار داده است.

مورخان و پژوهشگران، نخستین انسان متدین ِروی زمین را نوعی انسان به نام «فئاندرتال» می دانند که حدود 25 تا 100 هزار سال پیش می زیسته است.

انسانهای کاملتری که در عصر حجر یعنی حدود 25 هزار سال پیش می زیسته اند و به نام «کرومانیون» شناخته شده اند نیز با به جا گذاشتن آثار و علائمی در دل صفره ها و دیوارهای سنگی و غارها، از راه نقاشی و حکاکی. نشان داده اند که از نوعی دین داری و پرستش برخوردار بوده اند.

دین شناسی – نبی الله ابراهیم زاده – ص 13

هِنری لوکاس در کتاب تاریخ تمدن ج 1 ص 30 می نویسد:

.... پیداست که همه مردم اولیّه گونه ای اعتقاد دینی داشته اند ....

انسان های نخستین عموماً به نیروهای فراطبیعی باور داشته و بسیاری از عادتهای فرهنگی آنان از این گونه گرایشها سرچشمه گرفته است.

جامعه شناسان و مردم شناسان با اینکه در قرون گذشته از انسان به موجودی متوی القامة و ابزارساز و سیاست ورز تعبیر می کردند، اما امروزه از او به عنوان موجودی دین ورز سخن می گویند، زیرا آنان در پژوهشهای خود. هیچ قومی از اقوام بشری را نیافته اند که صاحب نوعی دین نبوده باشد چنانکه جدیدترین پژوهشهای جامه شناختی، بیش از 95% انسان ها را معتقد به خدا و متدین به دینی از ادیان می داند، و این واقعیت مُبطل این نظریه است که با پیشرفت اجتماعی و افزایش رفاه مادی، دین و اندیشه دینی انحطاط می یابد.

در طول تاریخ هرگز قبیله ای وجود نداشته که به نوعی دین نداشته باشد. حتی بوته نشینان استرالیای مرکزی و سرخپوستان پاتاگونیا که پست ترین صورِ موجود زندگی بشری را دارا هستند نیز به نوعی به عالم ارواح اعتقاد داشته و به صورتی مشغول پرستش می باشند.

به جهت اینکه دین ورزی یکی از اصیل ترین و مهمترین حرکات انسان می باشد. می بایست طبق قاعدۀ عقلی و نقلی ( شناخت قبل از حرکت ) نسبت به شناخت دین اهتمامی وافر داشت، زیرا عدم شناخت دین ما را از گزینش آن بی نیاز نمی کند و چنانچه گذشت بشر، خواه ناخواه دینی را بر خواهد گزید. پس چه بهتر که با شناخت عمیق دین و شرایع و مکاتب موجود، دینی را برگزیدند که حقیقتاً انسان را سعادتمند گرداند.

زیرا دین ورزی تقلیدی و کورکورانه نه تنها سعادتمندی او را در پی نخواهد داشت، بلکه مفسده ای را بار خواهد آورد که غیر قابل جبران خواهد بود.

اما قبل از پرداختن به موضوع دین شناسی باید به چند پرسش پاسخ داد:

1-    دین چیست؟

2-    دین داری چه ضرورتی دارد؟

3-    موضوع دین چیست؟

4-    تلقی ما از موضوع دین چیست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد