الهی(۱)

 الهی :

بی پناهم ،  پناهم ده و از بی پناهی ، نجاتم ده .

الهی :

غوطه ور در جهل را دستگیری برای تو سهل است ؛ دستم بگیر .

الهی :

اوقاتم به بطالت می گذرد ، اخلاقم آلوده به رذالت گشته  ، زندگی تهی ز قناعت ، نفس را آنچنان در آغوش دنائت افکنده ام که گر استعانت نکنی هلاکت است در انتظار و فلاکت .

الهی  :

والدینم نام عبدالله بر من نهادند ، توداغ عبداللهی بر من بنه .

الهی :

هر گاه با توأم زنده ام ، دورم مکن از خود .

الهی :

 ایمانم را عمیق ، قلبم را رقیق ، توفیقت را رفیق ، قولم را وثیق و علمم را عمیق وعملم را دقیق گردان .

الهی :

طاعتم مقبول ، تلاشم مشکور ، گناهم مغفور و عیوبم را مستور فرما .

الهی :

ندارم کس ،  به دادم رس .

الهی :

همه غیر از تو هیچند و تو همه ، طلب هیچ جهالت است و حماقت ، گر چه جاهلم ، طالب توأم ، برای رهایی از جهالت و حماقت ، حمایتم کن .

الهی :

تعلیمم کرده ای چه بخواهم ، چگونه خواستن را هم بیاموز .

الهی :

هرگاه دور از تنهایم ، گر چه با تنهایم ، تنهایم ، زتنها فصلم کن و به تنها وصلم نما .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد