درد دل یک روزنامه نگار شیعه پاکستانی در خصوص وقائع عراق
درگیری در بین شیعیان یعنی بهره بردن از روش مصریان در دوران اخوانیان و المرسی،
وضعیت فعلی عراق نشان می دهد که حکومت و قدرت باعث دل درد شدید شیعیان شده و یا آنها را به مستی دچار ساخته و دلشان برای 35 سال دیکتاتوری و قتل و غارت صدام تنگ شده است!!!
آیا جسارتا این بدان معنی نیست که شیعیان عراق صلاحیت حکمرانی بر کشور را ندارند؟
شعار علیه کسانی که یار و و غمخوار عراق در زمان سیطره داعش بودند، یعنی محتاط کردن دوستان از فداکاری ها در آینده! شعارهای تند علیه ایران هر شبانه روز در بغداد و شهرهای دیگر و حمله به کنسولگری ایران آیا معنایی غیر از این دارد؟
دو سال پیش فکر می کردم که بیداری شیعیان عراق ممکن است باعث بداء گردد و سفیانی نتواند عراق و به خصوص کوفه و نجف را نابود و به عرص و مال و جان مردم تعرض کند و برایم حیرت آور بود که چنین اتفاقی برای چنین مردمانی روی دهد اما "صدق المعصوم علیه السلام" و اکنون به این نتیجه رسیدم که ملت عراق ملتی فراموش کار است و اگر هر از چند گاهی ابن زیادی گولشان نزند و کشورشان و جان و مالشان را به خطر نیاندازد دچار بیماری می شوند! و این که ملت عراق همیشه اسباب نابودی خود را خودشان فراهم می کنند و اکنون می بینم که مع الاسف شیعیان عراق از یک طرف زمینه محروم شدن خود از قدرت را دارند فراهم می کنند و از سوی دیگر زمینه واقعی را برای پیروزی سفیانی مهیا می سازند. یعنی سفیانی زمانی به عراق حمله می کند که شیعیان با همدیگر دست به گریبان باشند و حامیان خودشان را از کشورشان دور کرده باشند.
الحذر ای ملت عراق، ای شیعیان عراق الحذر ؛ دارید زمینه را برای خروج سفیانی آماده می کنید و قبل از آن که او بیاید خودتان را دارید بی دفاع می سازید.
نمی دانم شما چطور به تنهایی فهمیدید که سازندگان داعش و القاعده و خالقان ابو فلانها و ابن فلانها و زمینه سازان قتل صدها هزار شیعه عراقی قبل از اشغال توسط صدام و بعد از اشغال توسط آمریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان و قطر و امارات و... دوست شما بودند ولی این ایرانی ها بودند که فکر می کردند آنها دشمنان شما هستند!!!!!!
عجب!
داشتم مطلبی را در مورد قیام امام حسین علیه السلام می نوشتم و در آن تلاش کرده بودم که عراقی و کوفیان را از اتهام "مجرم درجه یک حادثه کربلا" تبرئه کنم اما یادم آمد که شما امیرالمؤمنین را که از دست دادید خیلی زود یادتان رفت که معاویه در کمین است و امام حسن را تنها گذاشتید و وقتی امام حسن را مجبور به صلح کردید ایام بسیار سختی از ناحیه معاویه بر شما گذشت اما دوباره امام حسین را نیز تنها گذاشتید و مختار که آمد استقبال کردید اما خیلی زود به مصعب اعتماد کردید و مختار را تنها گذاشتید و روزگار شماها را به دلیل فریب خوردن و ترس و خوف از دشمن مهاجم دچار کسانی امثال زیاد و پسرش عبید الله و یوسف ثقفی و پسرش حجاج و... نمود اما درس عبرت نگرفتید همانگونه که هنوز 18 سال از سرنگونی قاتل 3/5 ملیون عراقی یعنی صدام نگذشته اما حزب صدام شما را به خیابان آورده است!
آیا حواستان هست که هر بار که امامتان را، یا نماینده امامتان یا حاکم مورد پسندتان را تنها گذاشتید در واقع خودتان را تنها کردید و این بار البته دارید فقط خودتان را تنها می سازید؟!!!
آیا فقط لج بازی های قومی و نژادی در این دوران شما را از دشمنی دشمنان مصون می دارد؟ یادتان رفته است تن های بی سر شهیدان خود را در بیابانهای عراق در ایام سلطه مشترک آمریکا و آل سعود و اسرائیل و امارات و قطر و القاعده و داعش و... یا دلتان برای آن ایام تنگ شده است؟!
ارادتمند شما: ابو اسد
حقایقی در مورد ۹ ربیع الاول و «عیدالزهرا»
روز نُهُم رَبیعُالاول روز آغاز امامت امام زمان(عج) است. بنابر نقلی در این روز، عمر بن سعد از قاتلین امام حسین(ع) کشتهشد. گاه در این روز محافلی به نامهای، عیدُ الزهرا و فرحةُ الزهراء، به عنوان روز قتل خلیفه دوم عمر بن خطاب برگزار میشود درحالی که قتل خلیفه دوم روز ۹ ربیع الاول نبوده است بلکه بر اساس اعلام اکثر علمای شیعه و مورخان سنی و شیعه تاریخ قتل خلیفه دوم در ماه ذیالحجه سال ۲۳ هجری بوده است و روز ۹ ربیع الاول روز کشته شدن عمر بن سعد به دست مختار ثقفی است که در آن سالها جشنهایی به این زمینه گرفته میشده که بعدها به دلیل هم اسم بودن عمر بن سعد با خلیفه دوم به این نام یعنی «عمر کشون» مشهور شده است.
مراجع و عالمان دینی شیعه برپایی مجالسی که در آن اهانت به مقدسات و بزرگان دینی اهل سنت میشود را جایز نمیدانند.
شاید بسیاری خبرهای کشتار شیعیان در پاکستان، حمله به شیعیان در کربلا، محاصره دهها خانوده شیعه اندونزی در جاوه شرقی، حمله به حسینیهها و مراکز شیعی در سوریه، حمله به شیعیان نیجریه ،محدودیتها علیه شیعیان در مصر و عربستان و ... را شنیده باشند، اما در چرایی چنین اتفاقاتی کسی فکر نکرده است.هر چند میتوان دهها عامل را در این برشمرد اما یکی از این عوامل مراسمهایی است که در روز ۹ ربیعالاول برگزار میشود.
برخی مجالس وهنآمیز که به اسم تشیع برگزار میشود که برگزار کننده همین مجالس ساده و به ظاهر مخفیانه!! خسارت بزرگی به مکتب راستین اهل بیت(ع) وارد کرده و مسئولیت خون هزاران شیعه مظلوم زاهدانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ... را به گردن میگیریم.
تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمیشود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن حتی نسبت به بتهای مشرکان نهی فرموده است.
خداوند می فرماید « به معبود کسانى که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/۱۰۸] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است.
در همین راستا و برای پاسخ به شبهات حول مجالس انحرافی معروف به «عید الزهرا» و «عمر کشون» خواندن کتاب نهم ربیع، خسارتها و جهالتها بسیار توصیه میشود. این کتاب نوشته «مهدی مسائلی» توسط انتشارات وثوق منتشر شده است.
متأسفانه در سالهای اخیر و با امکانات جدیدی هم که به وجود آمده، امکان ضبط تصاویر یا صوت این مجالس برای شرکت کنندگان در آن به سهولت وجود دارد که در بعضی موارد این فیلم ها و صوتها به کشورهای مجاورمان که شیعیان ، اهل تسنن و وهابیت در کنار یکدیگر زندگی می کنند نفوذ یافته و باعث ایجاد فتنه و ریختن خون پاک شیعیان آن منطقه گردیده است.
همچنین در سیره اهل بیت(ع) تأکید بر مدارا با اهل سنت صورت گرفته است، چنان که در کتابهایی نظیر «المحاسن للبرقی»، «الکافی»، «تفسیر العیاشی»، «بحارالانوار» و «مستدرک الوسایل» به احادیثی بر میخوریم که بر اصل وحدت مسلمانان اذعان دارند که برگزاری این چنین جشنهای خرافی موجب برهم زدن وحدت مسلمانان میشود
روز ۹ ربیع در اصل سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) میباشد و به جای مشغول شدن به خرافات و مجالس حرام و بدعت هایی چون عیدالزهرا ، ما که ادعای شیعه بودن و یاوری امام زمان(عج) را داریم میبایست در این روز با آقا امام زمان تجدید بیعت کنیم و خود را آماده یاری و اطاعت کامل از حضرت نماییم و در درگاه الهی برای تجیل در ظهور ایشان استغاثه کنیم و خب طبیعی است که دشمنان اسلام و منافقین با مراسم خرافی، حرام و غیرمرتبط با سالروز امامت امام زمان(عج)، تلاش کنند ما را از بیعت با آقا امام زمان(عج) و مجالس مرتبط با سالروز امامت حضرت دور کنند.
منابع:
بخش فرهنگی خبرگزاری فارس
ویکی شیعه / کتاب «نهم ربیع، خسارتها و جهالتها»
خدای خوب، خدای بد
دوستی از تلخی و بی وفایی روزگار شکوه می کرد .
می گفت اگر خدای ما عادل است، پس این همه رنج و زجر ما از برای چیست؟ این چه خدایی است که مصیبت بندگانش را می بیند و دم برنمی دارد و سکوت نمی شکند و کاری نمی کند؟
گفتم آشفته مباش! در مجموع، قصه جهان از دو حال خارج نیست. یا خدایی هست یا خدایی نیست.
اگر خدایی نباشد و اراده¬ای بر جهان حاکم نباشد، اساسا" پرسش از عدالت بی¬معنا است.کسی که هیچ باوری به موجودی برتر از این جهان ندارد و هیچ چیز در پس پرده این عالم نمی¬بیند، اعتراضش به چه کسی است؟ وقتی هیچ اراده¬ای جهان را راهبری نمی¬کند، و همه چیز به حرکات ذاتی ذرات بنیادین بازمی¬گردد، اصلا" خدا و یا موجودی برتر وجود ندارد که ما از عدالت و حکمت او پرسش کنیم. جهان همین است که هست؛ و آن طرف قصه کسی نیست که ما یقه او را بگیریم و از عدالتش بپرسیم. جهان مجموعه ای از روابط کور و بی هدف است و رنج و دردهای ما و هر موجود دیگری در این جهان، محصول جبر مکانیکی این جهان است و جهان را صاحبی نیست که از او حکمت و عدالت و لطف و مهربانی بخواهیم.
اگر هم خدایی باشد حتما" آن خدا خدای سراسر عدالت و حکمت است. خدای ناعادل ونادان وجود ندارد. اگر خدای ما عادل نباشد که نخواسته یا نتوانسته عادلانه عمل کند، در حقیقت چنین موجودی خدا نیست چون خودش دارای ضعف و نقصان و مقهور نیازها و هوسهای خودش است. خدای بد، نمی تواند از بندگان پرسشگری کند، چون خودش متهم است و یکی باید تکلیف خودش را مشخص کند.
بنابراین ما خدای ناعادل و سفیه و نامهربان نمی¬توانیم داشته باشیم. یا خدا هست و همۀ خوبی¬ها را دارد یا اصلا" خدایی نیست. اگر اصلا" خدایی نباشد که عدالت معنا ندارد و اگر هم خدایی باشد که جهان را قطعا" عادلانه آفریده هر چند که در پس پرده این عالم رازهایی باشد که در فهم من و شما نیاید.
آنچه ما را در برابر مصیبت ها و بلاها آرامش می دهد، آن است که بدانیم، خدای بد محال است. اگر خدایی هست، که هست، سراسر خوبی و مهر و عدالت و حکمت و لطف است، هرچند مهربانی ها و حکمتهای ناشناخته اش را در دل دردها و رنجها قرار داده باشد. آن روز که کار جهان سرآید، حکمت های مستور این جهان بر پرده می افتد و آرامش جاودانه روزی بندگان خوب و صبور خدا خواهد شد .
مهدی نساجی
نوستالژی که مصداق واقعی از #گامهای_خسته دولت در برابر بدعهدی برجامی اروپا است
قبلنا وقتی کسی رو تهدید میکردیم
میگفتیم تا ۳ میشمرم و باید خواسته من رو اجرا کنی، وگرنه من میدونم و تو!
بعدش اینجوری میشمردیم :
1
2
2.25
2.5
2.75
2.85
2.90
2.95
2.96
2.97
2.98
2.99
2.99.1
2.99.2
2.99.3
و..
وقتی گامهای دولت روحانی، برای خروج از #برجام رو میبینم
یاد این نوستالژی میفتم
لطف الهی به علامه محمدتقی جعفری(ره)
از جمله الطاف خداوندی که شامل حال من شد این است که موفق شدم یک سال و نیم محضر مقدس فقیه عارف و حکیم متاله جناب آیتالله شیخ مرتضی طالقانی را درک کنم. این ایام از ایام پربرکت عمر من بود و خاطرههای به یاد ماندنی از ایشان دارم از جمله خاطرهها این است:
یکی از آخرین روزهای ذیالحجه که برای درس خدمت ایشان رسیدم. فرمودند برای چه آمدی؟
عرض کردم برای درس.
فرمودند: درس تمام شد.
من تصور کردم مقصود ایشان فرا رسیدن تعطیلات محرم است.
عرض کردم دو روز به محرم مانده و هنوز درسها تعطیل نشده است.
ایشان فرمودند:
میدانم. درس تمام شده است «خر طالقان رفته پالانش مانده» روح رفته جسدش مانده.
من فهمیدم که ایشان خبر رحلت خود را میدهند.
خدا را شاهد میگیرم که هیچگونه علامت بیماری در ایشان نبود. بسیار منقلب شدم و خواهش کردم نکتهای را به عنوان یادگار بفرمایند.
ابتدا کلمه لا اله الا الله را با یک حالت روحانی و رو به ابدیت فرمودند و بعد در حالی که اشک بر محاسن شریفشان جاری بود، در حال عبور از پل زندگی فانی به سرای ابدیت و باقی، این بیت را زمزمه کردند:
تا رسد دستت به خود، شو کارگر - چون فُتی از کار خواهی زد به سر
بار دیگر کلمه لا اله الا الله را فرمودند، هر چه تلاش کردم، دست مبارکشان را ببوسم موفق نشدم.
با قدرت زیاد مانع میشدند.
پیشانی و محاسن مبارک ایشان را چند بار بوسیدم، اثر قطرات اشکهای مقدس آن مسافر ابدیت را بر صورتم احساس کردم و رفتم، دو روز بعد خبر رحلت آن عالم ربانی را شنیدم. در مراسم تدفین او اغلب مراجع و بزرگان حوزه شرکت داشتند. هنگامی که بدن مطهر او را غسل میدادند، چنان بوی عطر دلانگیزی به مشام میرسید که هر کس از دیگری سوال میکرد شما عطر زدهاید، جوابها منفی بود و من هیچگاه دیگر چنان بوی دلانگیزی که آن روز در فضای روحانی آنجا به مشامم خورد، استشمام نکردم.(1)
_________________________________
1- مجله حوزه، ش 19، فروردین 1366، ص 25