#داستان_انبیاء
روزی حضرت موسی(علیه السلام) به خداوند عرض کرد:
ای خدای دانا وتوانا !
حکمت این کار چیست که موجودات را
میآفرینی و باز همه را خراب میکنی؟
چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب
میآفرینی و بعد همه را نابود میکنی؟خداوند فرمود : ای موسی!
من میدانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب
میکردم و به خاطر این پرسش تو را
گوشمالی میدادم اما....
اما میدانم که تو
میخواهی راز و حکمت افعال ما را
بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی.
و مردم را از آن آگاه کنی.
تو پیامبری و جواب این سوال را میدانی این سوال از علم برمیخیزد.
هم سوال از علم بر میخیزد هم جواب.
هم گمراهی از علم ناشی میشود هم هدایت و نجات!
همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمیخیزد.
آنگاه خداوند فرمود :ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار و صبر کن تا خوشه شود.
موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد.
داسی برداشت ومشغول درو کردن شد.
ندایی از جانب خداوند رسید که
ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی
پس چرا خوشهها را میبری؟
موسی جواب داد: پروردگارا !
در این خوشهها، گندم سودمند و مفید
پنهان است و درست نیست که
دانههای گندم در میان کاه بماند،
عقل سلیم حکم میکند که گندمها را
از کاه باید جدا کنیم.
خداوند فرمود:
این دانش را از چه کسی آموختی که
با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟
موسی گفت: ای خدای بزرگ!
تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرمودهای.
خداوند فرمود :
پس چگونه تو قوه شناخت داری
و من ندارم؟
در تن خلایق روحهای پاک هست،
روحهای تیره و سیاه هم هست .
همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد
باید نیکان را از بدان جدا کرد.
خلایق جهان را برای آن میآفرینم که
گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.
خداوند گوهر پنهان خود را
با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد
پس ای انسان تو هم گوهر پنهان
جان خود را نمایان کن!
داستان های مثنوی معنوی
وقتی چترت خداست
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
وقتی دلت با خداست
بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند
وقتی توکلت با خداست
بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند
وقتی امیدت با خداست
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند
وقتی یارت خداست
بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند
همیشه با خدا بمان
چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست...
چتر خدا بالای سر زندگیتون
شخصی به حضرت آیت الله بهاء الدینی گفته
بود آقا جان! دعا کنید من آدم شوم!
آیت الله بهاءالدینی ره فرموده بودند: «با دعا کسی آدم نمی شود»
شده است بدون ریختن چای خشک در آب جوش، چایی بخوری؟
شده است بدون مایه زدن به شیر، پنیر درست شود؟
شده است بدون خوردن آب و غذا سیر شوی؟
شده است بدون الکتریسیته، لامپ روشن شود؟
بدون علم و عمل صالح نیز آدم شدن محال است
ما نه براى خودمان،
بلکه براى آدمهاى اطرافمان زندگى میکنیم!
لباسى میپوشیم که مردم خوششان بیاد!
عطرى میزنیم که مردم لذت ببرند!
رشته اى درس میخوانیم که کلاس داشته باشد!
با کسى ازدواج میکنیم که دهانِ مردم را ببندیم!
بچه دار میشویم که برایمان حرف در نیاورند!
و این داستان تا آخر عمر ادامه دارد...!
ما اگر برای دل خودمان زندگی میکردیم وضعمان این نبود...
کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:
https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg