امام صادق ( ع )می فرمایند :
اصول المعاملات تقع على أربعة أوجه، معاملة الله، و معاملة النّفس، و معاملة الخلق، و معاملة الدّنیا.
مىفرماید که:
کلّ معاملات دنیا واقع مىشود بر چهار قسم:
یکى- معامله خلایق است با خالق.
دوم- معامله ایشان است با نفس خود.
سوم- معامله خلایق است با یک دیگر.
چهارم- معامله هر کدام است با دنیا.
امّا اصول معاملة الله فبسبعة أشیاء، اداء حقّه، و حفظ حدّه، و شکر عطائه، و الرّضا بقضائه، و الصّبر على بلائه، و تعظیم حرمته، و الشّوق إلیه.
مىفرماید که :
اما ارکان معامله خلایق با خالق :
یکى- ادا کردن حقوق الهى است، از نماز و روزه و حجّ و جهاد و سایر فروع دین.
دوم- حفظ کردن حدود الهى است، و از حدود شرع تجاوز نکردن، و از وسط که مرتبه عدل است به جانب افراط و تفریط مایل نشدن.
سوم- در همه حال راضى و شاکر بودن.
چهارم- راضى بودن به قضاى الهى و به کرده او از فقر و غنا و صحّت و مرض و سایر احوالات، رضا دادن و گردن تسلیم نهادن.
پنجم- صبر کردن بر بلایا و شداید، و سختیها را به خود گوارا کردن و جزع ننمودن و شکوه به کس نکردن.
ششم- بزرگ داشتن حرمت الهى، و در جمیع حالات، بزرگى و عظمت او را متذکّر بودن.
هفتم- شوق لقاى الهى داشتن، و آرزومند لقاى رحمت او بودن. و اصول معاملة النّفس سبعة، الجهد، و الخوف، و حمل الاذى، و الرّیاضة، و طلب الصّدق، و الاخلاص، و إخراجها من محبوبها و ربطها فی الفقه.
مىفرماید که:
اصول معامله آدمى با نفس خود :
یکى- جهاد با نفس و همیشه او را مقهور و مغلوب خود داشتن و نگذاشتن که بر عقل مسلّط شود.
دوم- همیشه از نفس هراسان بودن، که مبادا به فریب و خدعه او ارتکاب محظورى یا ترک مأمورى نماید.
سوم- متحمّل آزار و ریاضت بودن و نفس را به ریاضت و آزار عادت دادن.
چهارم- ملازم صدق و راستى بودن، و از کذب و کجى و غدر و خدعه و حیله محترز بودن.
پنجم- در افعال و اعمال خالص بودن، و گفتار و کردار را به أغراض دنیّه دنیویّه، ملوّث نساختن.
ششم- دور داشتن نفس از لذّات و خواهشها، چه استراحت و تنعّم و انهماک در لذّات دنیا و انغمار در مرغّبات هوى، موجب طغیان نفس است.
هفتم- بستن نفس به تحصیل کمالات علمى و عملى، و از بر اکتساب اینها بذل جهد کردن، و به مضمون: «اطلبوا العلم من المهد إلى اللّحد»، عمل نمودن.
و اصول معاملة الخلق سبعة، الحلم، و العفو، و التّواضع، و السّخاء، و الشّفقة، و النّصح، و العدل و الانصات (او الانصاف).
مىفرماید که :
اصول معامله خلایق با یک دیگر :
یکى- حلم، که در هنگام صدور ناملایم از کسى، حلم به کار برد و از شیوه قهر و غضب، محترز و مجتنب باشد و به تذکار مکارم اخلاق سادات دین و هادیان راه یقین، آتش غضب را به آب حلم فرو نشاند، و در مقام انتقام با کسى نباشد، و بد کار و ضایع روزگار را به منتقم حقیقى گذارد.
دوم- به فروتنى و تواضع با مردم سر کردن، و از شیمه کبر و عجب محترز بودن.
سوم- به کرم و سخا بودن و از شریطه توسّط و اقتصاد منحرف نشدن.
چهارم- با همه خلایق مهربان بودن و از عداوت و کینه و بغض، مجتنب بودن.
پنجم- معاشرت و اختلاط را از غبار نفاق و لوث تصنّع، خالص داشتن.
ششم- به صفت عدل موصوف بودن و از رذیله ظلم و ستم، تنحّى نمودن.
هفتم- ملازم خاموشى یا نصفت بودن (على اختلاف النّسخ) و به مضمون بلاغت مشحون، «من کثر کلامه کثر خطاؤه»، عمل نمودن.
و اصول معاملة الدّنیا سبعة، الرّضا بالدّون، و الایثار بالموجود، و ترک طلب المفقود، و بغض الکثرة، و اختیار الزّهد، و معرفة افاتها، و رفض شهواتها، مع رفض الرّئاسة، فإذا حصلت هذه الخصال بحقّها فی نفس، فهو من خاصّة الله تعالى، و عباده المقرّبین، و أولیائه حقّا.
مىفرماید که:
اصول معامله انسان با دنیا :
یکى- به اندک از دنیا راضى بودن و در پى بسیار نبودن.
دوم- آن چه باشد از دنیا، صرف کردن و به مصارف خیر رساندن و به اهل حاجت و فقر مدد و اعانت کردن.
سوم- آن چه نباشد طلب نکردن و در پى او نرفتن، و عمر عزیز که سرمایه تحصیل کمالات است، در تحصیل او نباختن و به قدر ضرورت راضى شدن.
چهارم- مال بسیار و اقبال دنیا را مبغوض داشتن، و ادبار او را دوست داشتن، و به قلیل او اکتفا نمودن، و شکر الهى بجا آوردن.
پنجم- به زهد و ترک دنیا و لذّات دنیا، رغبت داشتن و از حرام و شبهه مجتنب بودن.
ششم- از آفات دنیا و مهالک وى غافل نبودن.
هفتم- طبق مضمون: «کن ذنبا و لا تکن رأسا»، دنبال ریاست نرفتن و ترک ریاست و مقامات و مناصب دنیوى نمودن.
پس هر گاه حاصل شد این خصال آن چنان که باید و شاید در نفس مؤمن، پس آن مؤمن به یقین از خواصّ جناب الهى است و از بندگان مقرّب او است، چرا که دوست الهى، کسى است که محبّ محبوب الهى باشد و مبغض مبغوض او، و دنیا و علاقه به دنیا که مبغوض الهى است، مبغوض او باشد و ترک دنیا و اختیار زهد و قناعت که محبوب الهى است، محبوب او باشد و «ذلِکَ فَضْلُ الله یُؤْتِیهِ من یَشاءُ وَ الله ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ». (جمعه- 4)
مصباح الشریعة، ص:606 - 607
مصباح الشریعة-ترجمه عبد الرزاق گیلانى 598 باب صدم در حقیقت عبودیت