-
ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ" ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ" ﻣﻐﺰ "ﻧﺪﺍﺭﺩ
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1395 10:15
ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ" ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ" ﻣﻐﺰ "ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ""ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ"" ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ """ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ """ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﻣﺎ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ""ﻣﻐﺰ"" ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ...
-
برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1395 10:13
گاندی قشنگ میگه : (اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن) ناپلئون میگوید: (دنیا پر از تباهی است، نه به خاطر وجود آدمهای بد، بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب.) گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند. تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند. وقتی برنامه های شعبده بازی رو...
-
یه کاری کنید درکتون کنند.!!!
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:45
یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم شیطونیم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین...
-
با سوادان بیشتر در معرض خطرند!!
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:43
#داستان با سوادان بیشتر در معرض خطرند!! گویند در گذشته دور، در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نماینده ی حیوانات در دستگاه حاکم بود. با وجود ظلم سلطان و تایید خر و حیله روباه همه حیوانات، جنگل را رها کرده وفراری شدند، تا جایی که حاکم و نماینده و مشاورش هم تصمیم به رفتن گرفتند. در مسیر گاهگاهی...
-
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪن؟
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:42
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪن؟ ﻣﺎﺩﺭﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﺭو ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩ،ﺍﻭنا ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪ. ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ. ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: انسانها در اثر تکامل نوعی خاص از میمونها پدید اومدن... ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮐﻪ ﮔﯿﺞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﺰﺩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ...
-
چون صله ارحام نمیکرد مرگشون جلوتر افتاد
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:41
امام صادق علیه السلام : یَعیشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ یَموتون بِذُنوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ مردم، بیشتر از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خود زندگى مى کنند و بیشتر از آنکه با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مى میرند. منظور حضرت این...
-
بنی ادم اعضای یک پیکرند
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:37
معلم دانش آموزی را صدا زد و گفت، شعر بنی ادم را بخوان، دانش اموز شروع کرد : بنی ادم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار بعد ساکت شد. معلم گفت بقیه اش، گفت آقا نتونستم حفظ کنم، مادرم مریضه و گوشه خونه افتاده، پدرم سخت کار میکنه و خرج دوا ودرمونشو میده، من باید...
-
زنان وفادار
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:35
در شهر وینسبرگ آلمان قلعه ای وجود داردبنام زنان #وفادار که داستان جالبی داردو مردم آنجا با افتخار آنرا تعریف میکنند: در سال 1140 میلادی شاه کنراد سوم شهر را تسخیر میکند و مردم به این قلعه پناه می برند وفرمانده دشمن پیام میدهد که حاضر است اجازه بدهد فقط زنان وبچه ها ازقلعه خارج شوند و به رسم جوانمردی با ارزش ترین...
-
کتاب پیغمبرساز
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 09:30
کتاب پیغمبرساز قرآن کریم کتابی است که پیغمبرساز است، زیرا پیغمبران دوگونهاند؛ قسم اول: پیامبرانی هستند که از جانب خداوند به پیامبری تعیین شدهاند، قسم دوم پیغمبرانی کمالی، که در اثر ایمان و عمل به دستورات قرآن، به کمالات پیامبری نایل میگردند. بنابراین، قرآن پیغمبرانی کمالی تربیت میکند و پیغمبرساز است. البته اگر...
-
امتحان
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:45
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند، یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت تفریحی رفتند! زمانی که از مسافرت برگشتند متوجه شدند در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و در حقیقت یک روز دیرتر رسیدند. بنابراین تصمیم گرفتند نزد استاد خود بروند و علت جاماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استادشان...
-
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن!!
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:41
حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیر المومنین، علی (ع) سرودند که شاه بیت آن این بود: حاجب اگر محاسبه حشر با علیست من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن! همان شب در عالم رویا مولا علی بن ابیطالب (ع) به خواب ایشان آمده و فرمودند: اگر چه محاسبه در دست ماست اما اگر اجازه بدهی من بیت آخر شعرت را اصلاح کنم! حاجب عرض میکند : یا...
-
آیا تلگرام خوب است؟
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:39
انشاء یک دانش آموز دبستانی با موضوع : آیا تلگرام خوب است؟ .... به نظر من تلگرام چیز خوبی است. در تلگرام همه آدم ها خوبند. همه چیزهای خوب و با مزه می نویسند. من فامیل های تلگرامی خود را بیشتر از فامیل های واقعی ام دوست دارم. مثلا دایی عزت که به قول بابایم اخلاقش خیلی گند است و زورکی جواب سلام ما را می دهد ،کلی جوک های...
-
از مکافات عمل غافل مشو
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:38
از #مکافات- عمل غافل مشو... داستانی واقعی از یک قاضی مصری یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود، یک رویداد واقعی از خودش را تعریف می کند: 15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم. یک روز صبح می رفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم ....
-
#دنیاو #آخرت
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:38
#دنیاو #آخرت روزی نادرشاه با سید هاشم خارکن که از علما بنام بود در نجف ملاقات کرد. نادر خطاب به سید هاشم گفت: شما واقعا همت کرده اید که از دنیا گذشته اید ! سید هاشم با همان وقار و آرامش روحانی مخصوص به خود گفت: برعکس شما همت کرده اید که از آخرت گذشته اید !
-
خدا همه جا هست
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:37
#داستان #خدا روزی عارفی به سه شاگردش گفت: اکنون به بازار روید و هر کدام یک مرغ زنده خریده ودر جایی که هیچ کس نباشد سر بریده و در خانه طبخ کرده و فردا صبح به اینجا آورده تا با هم بخوریم . فردا صبح سه شاگرد به منزل معلم عارف خود آمدند وعارف مشاهده کرد که دو نفر از شاگردان مرغ ها را آماده کردند ولی شاگرد سوم مرغ را زنده...
-
#اشتغال
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:37
#اشتغال زن ملانصرالدین از شکم درد به خود می پیچید .ملا تصمیم گرفت دنبال طبیب برود او در کوچه بود که زنش از در بیرون آمد و به او گفت: شکم دردم بهتر شده و لازم نیست طبیب را خبر کنی. ملا به حرف زنش گوش نداد نزد طبیب رفت و گفت: زنم شکم درد شدیدی گرفته بود ولی وقتی داشتم به دنبال شما می آمدم گفت که حالش بهتر شده حالا آمده...
-
حرکت وتلاش
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:36
مردی وارد یک رستوران شد. در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود . اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت . از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند ....
-
توکل-منفی
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:36
(#توکل-منفی) از مردی مذهبی که ایمان راسخی به خدا داشت لطیفه ای حکایت می کنند . او هر روز خدا را دعا و نیایش می کرد و معتقد بود اگر جایی مشکلی بروز کند خدا او را از مهلکه نجات می دهد. یکی از روزها بارندگی شد روستای مرد راسیل گرفت وهمه شتابان پا به فرار گذاشتند چند نفر با اتومبیل از کنار او می گذشتند به او اصرار کردند...
-
احترام
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:35
ملانصرالدین وقتی وارد طویله میشد به خرش سلام میکرد گفتن : ملا این که خره نمیفهمه که سلامش میکنی...!!! میگه : اون خره ولی من آدمم، من آدم بودن خودم رو ثابت میکنم، بذار اون نفهمه....!!! حالا اگه به کسی احترام گذاشتی حالیش نبود، اصلا ناراحت نباشید، شما آدم بودن(#نیکی) خودتون رو ثابت کردید، بذار اون...
-
خوبی وبدی
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:34
سنگ و ریگ این چنین روایت شده که دو رفیق در دل کویری راه می رفتند .در میانه سفر بر سر موضوعی جدالی میان شان در گرفت و یکی از آن دو سیلی محکمی بر صورت دیگری زد . رفیقی که سیلی خورده بود بی هیچ حرفی بر روی ریگ های روان نوشت: (( امروز بهترین دوستم سیلی محکمی به من زد .)) آن دو به راهشان ادامه دادند تا به واحه ای در دل...
-
غرور
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:33
می گویند که ایاز غلام سلطان محمد غزنوی ، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان ، در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تا این که درباری ها گمان کردند ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه رساندند . پادشاه دستور داد وقتی...
-
علی علیه السلام و حماقت خلق
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:33
نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده میشد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. «عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بیدلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و «علی» را انتخاب میکردند. معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که...
-
#بهلول و #بهشت
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:31
#بهلول و #بهشت هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت....
-
علی (ع)
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:30
از دانایی پرسیدم نظر شما در مورد مولا #علی (ع) چیه؟ ایشان پرسید : بهترین مکان کجاست ؟ گفتم : مسجد پرسید : بهترین جای مسجد کجاست ؟ گفتم : محراب پرسید : بهترین عمل چیه؟ گفتم : نماز پرسید : بهترین نماز ؟ گفتم نماز صبح پرسید : بهترین قسمت نماز؟ گفتم: سجده پرسید : بهترین قسمت بدن ؟ گفتم : سر پرسید : بهترین قسمت سر ؟ گفتم...
-
علی-بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:30
گویند روزی ناصر الدین شاه ، تمام ادیبان را جمع کرد و از معنای این بیت حافظ سوال کرد: بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت که اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا نالههای زار داشته ؟؟ اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامهای برای شاعر بزرگ معاصر خود ، «وصال شیرازی»...
-
مشورت
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:28
دهقانی در مزرعهاش یک مرغدانی بزرگ داشت. چند روز بود که تعدادی از مرغهای او میمردند. نمیدانست چه باید بکند، برای همین از همسایهاش مشورت خواست. همسایه پرسید: «چه غذایی به مرغها میدهی؟» دهقان گفت: «جوی دوسر.» همسایه گفت: «نه، جوی دوسر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.» دو روز بعد که این دو در بازار به هم برخورد...
-
علی علیه السلام
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:28
داستان کف زدن جامعه شناسان برای علامه محمد تقی جعفری. علّامه محمّد تقی جعفری نقل می کند: عدّهای از جامعهشناسان برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا دربارة موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چقدر است؟ هر کدام از جامعه شناسان صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصّی را...
-
#دشمنان_علی_ع
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:27
#دشمنان_علی_ع روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو به صحابه کرد و فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منبری برای من برپا گردد. منادی به بالای عرش ندا برآرد: محمد کجاست؟ من پاسخ گویم منادی گوید: بر بالای منبر برو. من به بالای منبر می روم. باز ندا آید که: علی کجاست؟ و او نیز پائین تر از من بر بالای منبر می آید و...
-
محبت امام حسین (ع)
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:26
محبت امام حسین (ع) حاج مرزوق، یکی از سوختگان وادی سیدالشهدا علیه السلام بود که عمری را در مقامات عالیه توسل و گریه به سر برده و مس گونه هایش به مدد کیمیای سرشک حسینی به طلای ناب مبدل گشته بود. کربلایی احمد در خصوص برزخ ایشان می فرمود:حاج مرزوق را در جوار آقا بزرگ تهرانی دفن کردند. یکی از مؤمنان در عالم رویا آقا بزرگ...
-
ارزش انسان
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 10:25
در یک شهربازی، پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد. بادکنک ها سبکبال...