روانشناسان میگویند:

روانشناسان میگویند:

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ...

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ...

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ...

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ...

ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ...


کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg


زن بی حجاب و زن چادری

زن بی حجاب و زن چادری


 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! 

زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:

من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. 

من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم.


چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.

حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟


زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.


صدای نی خدا

صدای_نی_خدا


شخصی با ماشین شخصی اش به مسافرت رفته بود . موقع اذان ظهر توی یکی از جاده های بیرون شهر، روی تپه ای چیزی مشاهده کرد چوپانی مشغول خواندن نماز است و گوسفندان هم کنارش مشغول چرا. از دیدن این صحنه لذت ببرد و خودش را به چوپان رساند. از او پرسید چه چیز موجب شده تا نمازت را به موقع ادا کنی. چوپان جواب داد: وقتی من برای گوسفندانم نی میزنم آنها گرد من جمع میشوند. حال وقتی خدای بزرگ مرا صدا میزند اگر به سمتش نروم از گوسفند

هم کمترم...."


تــواضـع و همـدلـے با شـوهـر

تــواضـع و همـدلـے با شـوهـر


از دیگر ویژگیهای یک بانوی مسلمان، همراهی و همدلی با شوهر است. او برای گرم نگه داشتن کانون خانواده، و استحکام روابط بین اعضای آن، همواره کنار همسر و پشتیبان اوست.


امام باقر(ع) فرمود: «علی(ع) و فاطمه زهرا(س) برای همدلی بیش‌تر در نظام خانواده به حضور رسول خدا(ص) رفتند تا رهنمودی بگیرند. رسول خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به کارهای درون خانه گماشت و کارهای بیرون را به علی(ع) واگذار کرد.


بعد از این رهنمود شایسته، حضرت زهرا(س) با خوشحالی اظهار داشت: «فَلَا یَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ؛ ) (1) (جز خداوند متعال کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.» 


حضرت زهرا(س) چنان به همسر گرامی خود علاقمند بود و با آن حضرت همدلی داشت که بعد از وقایع تلخ ماجرای سقیفه و فدک که دل زهرا(س) را شکستند و به خانه‌اش حمله کردند، آن گاه که حضرت علی(ع) وارد منزل شد و فرمود: «فاطمه جان! ابوبکر و عمر در پشت در اجازه ملاقات می‌خواهند؟ نظرت دراین باره چیست؟ حضرت با آن همه خون دلی که از آنان داشت، با کمال تواضع فرمود: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاءُ؛ ) (2) (علی جان! خانه خانه توست و من همسر تو هستم؛ هرآنچه می‌خواهی انجام بده!» 


منابع:

1-. بحار الانوار، ج‏43، باب 4، ح‏1.  

2-. کتاب سلیم بن قیس، ص‏868، ح‏48.


چیزى را که براى خدا داده‏ام، در آن تصرف نمى‏ کنم

 چیزى را که براى خدا داده‏ام، در آن تصرف نمى‏ کنم


روزى سلمان فارسى براى اجراى فرمان رسول خدا (ص) در تهیه غذا براى یک اعرابى تازه مسلمان شده، به درب خانه 

حضرت فاطمه علیهاالسلام رفت. پس از درخواست سلمان، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «سوگند بخدا که حسن و حسین از شدت گرسنگى مضطربند و با شکم گرسنه خوابیده‏اند و لکن خیرى را ردّ نمى‏ کنم، بخصوص اینکه به خانه من آمده باشد». 


سپس فرمودند: «اى سلمان! اینک این پیراهن مرا به نزد شمعون یهودى ببر و یک صاع خرما و یک صاع جو بگیر و بیاور». 

سلمان با پیراهن به نزد شمعون رفت و ماجرا را گفت. شمعون اشک از چشمانش جارى شد و گفت: این است زهد در دنیا و این است آنچه که موسى علیه‏السلام در تورات خبر داده بود. پس من هم مى ‏گویم: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم. 


سپس به سلمان صاعى از خرما و جو داد و سلمان آنها را به نزد فاطمه علیهاالسلام آورد. آن حضرت با دست خود آرد کرد. 

و نان پخت و به سلمان داد. سلمان عرض کرد: اى دختر پیامبر! مقدارى هم براى حسن و حسین علیهم‏السلام بردار. حضرت 

فاطمه علیهاالسلام در پاسخ فرمود: «چیزى را که براى خدا داده‏ام، در آن تصرف نمى‏ کنم».  


منابع:

1-ریاحین الشریعة ج1، ص130 تا 134

به نقل از زندگانى صدیقه کبرى حضرت فاطمه‏زهرا علیهاالسلام، ص67 و 68.