چگونه با آب خوردن، عبادت خدا را به جا آوریم و بهشت را بر خود واجب نماییم؟
1)عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ الرَّجُلَ یَشْرَبُ الشَّرْبَةَ مِنَ الْمَاءِ فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا الْجَنَّةَ. قُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ: إِنَ الرَّجُلَ یَشْرَبُ الْمَاءَ فَیَقْطَعُهُ، ثُمَّ یُنَحِّی الْإِنَاءَ وَ هُوَ یَشْتَهِیهِ، فَیَحْمَدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، ثُمَّ یَعُودُ فِیهِ وَ یَشْرَبُ؛ ثُمَّ یُنَحِّیهِ وَ هُوَ یَشْتَهِیهِ، فَیَحْمَدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ؛ ثُمَّ یَعُودُ فَیَشْرَبُ، فَیُوجِبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ. (الکافی، ج6، ص384)
عبدالله بن سنان گفت: حضرت صادق علیه السلام فرمود: می شود کسی آب بنوشد و به واسطه این کار به بهشت وارد شود. عبدالله گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چگونه این امر میسّر می شود؟ فرمود: وقتی آب می خورد، در حالی که میل به نوشیدن دارد، همه آب را ننوشد، پس ظرف آب را دور کند و حمد خدا را به جا آورد. سپس مجدّداً آب بنوشد و همه آب را نخورد، در حالی که هنوز میل به نوشیدن آب دارد. پس ظرف را دور کرده و حمد خدا را به جا آورد. سپس بقیه آب را بنوشد. در این صورت خداوند بهشت را برای او واجب می کند.
2)عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا شَرِبَ أَحَدُکُمُ الْمَاءَ فَقَالَ: بِسْمِ اللَّهِ، ثُمَّ شَرِبَ ثُمَّ قَطَعَهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، ثُمَّ شَرِبَ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، ثُمَّ شَرِبَ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ ثُمَّ قَطَعَهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، سَبَّحَ ذَلِکَ الْمَاءُ لَهُ مَا دَامَ فِی بَطْنِهِ إِلَى أَنْ یَخْرُجَ. (الکافی، ج6، ص384)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرگاه کسی از شما بخواهد آب بنوشد، پس بگوید: «بِسْمِ اللَّه» و آب بنوشد، و همه آب را نخورد و بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛ پس مجدّداً بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ» و آب بنوشد و تمام آب را نخورد و بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، و برای بار سوم نیز چنین کند، آن آب تا وقتی در شکم اوست و خارج نشده است، تسبیح خداوند می کند.
مفاتیح اینقدرها هم تعریف ندارد!
مرحوم سلطان الواعظین شیرازی (صاحب کتاب شبهای پیشاور) نقل می کند:
در ایامی که "مفاتیح الجنان" تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و زیارت می خواندم.
دیدیم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید:
این کتاب کیست؟
پاسخ دادم: از محدث قمّی آقایحاج شیخ عباس است و شروع کردم به تعریف از کتاب.
شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می کنی!
من با ناراحتی گفتم: آقا برخیز و از اینجا برو.
کسیکه کنار شیخ نشسته بود، دست به پهلویم زد و گفت: مؤدب باش، ایشان خود "محدث قمی" هستند.
من برخاستم و با ایشان روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم تا دستشان را ببوسم،اما آن مرحوم اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسید و فرمود:
شما "سیّد"هستید.
حکایتی واقعی درشهر قم
راننده تاکسی خاطره ای تعریف میکرد که روزی در پایان کار مسافرکشی ام به سمت خانه ام میرفتم، که در مسیر با شخصی که کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود مواجه شدم، قصد سوار کردنش را نداشتم اما وقتی از کنارش رد شدم و با صدای بلند گفت مسجد جمکران، و من که تقریبا خانه ام درهمان مسیر بود ایستادم. از قضا ایشأن روحانی و سید هم بودند و به همین دلیل خواستم لطفی هم کرده باشم.
خلاصه پس از توافق بر سر کرایه که کرایه کمی هم بود اما به دلیلی که عرض کردم ایشان را سوار کردم، در بین راه چند بار به طور گذرا چهره ایشان را از آینه مقابلم چک کردم، و واقعا چهره ای بسیار زیبا و نورانی هم داشت، و در دل خودم گفتم نکنه ایشان امام زمان باشند، در همین گیر و دار بودم که روحانی گفت وارد یک مسیر فرعی شوم که نسبتا به دلیل عدم نصب چراغ برق تاریک هم بود، بعد از طی مسیری گفتند که بایستید و من هم ایستادم، ایشان مبلغ۲۰۰۰تومان به من دادند و از تاکسی پایین آمدند، قرار بود که کرایه ۵۰۰تومان باشد، من هم ۱۵۰۰تومان برداشتم که بدهم که هرچی منتظر شدم روحانی نیامد، از ماشین پیاده شدم و اطراف تاکسی را نگاه کردم خبری نبود از ایشان، دیگه یقین حاصل کردم که ایشان خود شخص امام زمان بودند که من دیدارشان کردم.
از طرفی خیلی خوشحال بودم که اینکه چنین سعادتی نصیبم شده و از طرفی هم خیلی ناراحت از اینکه فرصت نشد بیشتر از این از حضور ایشان استفاده کنم، اما با خودم گفتم اون ۲۰۰۰تومانی را که ازش گرفتم را به عنوان تبرک نگه میدارم تا برکت زندگی ام شود.
رفتم خانه و جریان را برای خانواده ام تعریف کردم و آنها هم کلی منو سرزنش کردند که چه فرصتی را از دست دادم، این قضیه گذشت تا اینکه بعد از چند روز اتفاق جالبی افتاد ...
ازقضا چند روز بعد، در یک مسیری میرفتم که همان روحانی را دیدم که یک دستش باند پیچی شده آویزان به گردنش کنار خیابان ایستاده بود، من که سراز پا نمیشناختم، تاکسی را با عجله نگه داشتم و پیاده شدم و به سمت ایشان دویدم و ایشان را در آغوش گرفتم و گفتم یا یابن الحسن شما کجا اینجا کجا آقا.
روحانی که تازه منو شناخته بود، بمن گفت یابن الحسنو کوفت، یابن الحسنو زهرمار، مرتیکه کنار کانال لوله گاز منو پیاده کردی، من به محض پیاده شدن افتادم توکانال و بیهوش شدم و بعدشم گذاشتی رفتی.
من که تازه فهمیده بودم که جریان از چه قراره بدو بدو می رفتم سمت تاکسی که در برم، که شیخ که فریاد میکشید باقی کرایمو بده ومن بی توجه به فریاد های حاجی رفتم.
عظمت آیت الله بهاءالدینی
پاهای عارف عظیم،حضرت آیت الله بهاءالدینی (رض) چند سال پیش از ارتحال،در اثر سکته ای،توانایی خود را از دست داد و ایشان را مجبور به نشستن کرد.
وقتی این پیش آمد را در حضور حضرت آیت الله بهجت بیان کرده و چاره ای از ایشان خواستند،حضرت استاد فرمودند:"بیست تا بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و برخیزد و راه برود."
هنگامی که فرمایش ایشان را به آقا بهاءالدینی رساندند،ایشان لبخندی زده و فرمودند:" همین طور بودنم،بهتر است."
گوهر های حکیمانه
روایات فتنه قبل از ظهور در منابع شیعه و سنی تواتر اجمالی گفته میشود و محتوای این احادیث را پیامبر خدا و اهل بیت وی بیان فرموده اند این فتنه همه زوایای فرهنگی و اقتصادی مسلمانان را در بر می گیرد تا جایی که تمام چیزهای حرام، حلال شمرده می شود نقطه شروع این فتنه از منطقه شام است و سنگ بنای کشور اسرائیل را در آن ایجاد می کنند و فتنه به دیگر کشورهای اسلامی هم کشیده می شود این فتنه طولانی مدت است و راه حل ها برایش سودمند نیست و از سوی دیگر موج مقاومت مردم و موج شکنی دشمنان هم سبب از هم گسیختن راه های مسالمت آمیز می شود و تعداد زیادی از روایات با صراحت اعلام کرده اند که آن فتنه آخرین فتنه قبل از ظهور و متصل به ظهور حضرت مهدی عج است و با ظهور حضرت خاتمه می یابد و در همین ایام فتنه کشورهای انگلیس و آمریکا و روسیه نیز شیوه های مشابهی را بکار گرفته و ادعا می کنند که فقط به منظور آزاد سازی ملتهای مسلمان می آیند آنان پیوسته جهت ادامه سلطه بر سرزمینهای اسلامی و دخالت در سرنوشتشان این ترفند را به کار می برند و از پیامبر خدا ص نقل شده که فرمودند : فتنه ها ادامه یابد و افرادی در دوران فتنه و ستم متولد شوند که جز آشوب چیزی نشناسند و زمین چنان آکنده از ستم شود که هیچ کس جرات نکند که نام خدا را به زبان آورد آنگاه مردی از ذریه من برانگیزد تا سراسر زمین را مهد عدل و داد گرداند همان سان که پیشینیان آن را از ظلم و جور آکنده بودند.
و معنی سخن پیامبر که کسی قادر به گفتن الله نباشد این است که قوانین ظالمانه و سیاست های ستمگرانه تمام زوایای زندگی مردم را در بر می گیرد به گونه ای که کسی نمی تواند بگوید ما مسلمانیم، پروردگار ما خداست و او دستور داده تا ستم و بیداد را نپذیریم.
اللهم عجل لولیک الفرج
عصر ظهور، علی کورانی، ص 46 - 42