فروغ صحیفه در قلب بانوی آلمانی


نگاهی به زندگی و مدارج علمی

آن ماری شیمل در 18 فروردین سال 1301 ش . در شهر ارفورت آلمان دیده به جهان گشود . در مدرسه، آموختن زبان فرانسه و لاتین را آغاز کرد و در پانزده سالگی تصمیم گرفت زبان عربی را نزد دوست معلم زبان لاتینی خود فرابگیرد; در ضمن آموختن زبان قرآن، با فرهنگ اسلامی و برخی متون مسلمانان آشنا گردید . در شانزده سالگی موفق به اخذ دیپلم شد . در دوران دانشجویی همزمان با فراگیری دروس دانشگاهی در کلاس های «تاریخ هنر اسلامی » که ارنست کوهن تدریس می نمود، شرکت می کرد; همچنین تحصیل زبان عربی را پیش والتر بیورکمن پی گرفت . دوران تحصیل این دانشجوی باهوش به سرعت سپری گشت . (1)


استاد وی وقتی مشاهده کرد شیمل مشتاق آشنایی با فرهنگ اسلامی است، به وی توصیه نمود به جای پیگیری علوم طبیعی، مطالعات خویش را بر متون اسلامی متمرکز سازد . سپس تاکید کرد بهترین کار برای رسیدن به چنین مقصدی، شروع به تدوین پایان نامه دکتراست . (2) شیمل در نوزده سالگی در رشته مطالعات اسلامی موفق به اخذ درجه دکترا، از دانشگاه برلین آلمان گردید و پنج سال بعد استادیار دانشگاه ماربورگ گشت و تلاش های دانشگاهی خود را با تدریس در مباحث اسلامی آغاز کرد . چندی بعد به سوئد رفت و نزد شرق شناسان و دین شناسان دانشگاه اوپسالای این سرزمین ماند و امتحان دوره دوم دکترایش را در تاریخ ادیان داد و در این رشته موفقیت برجسته ای به دست آورد . مدتی بعد - سال 1331 ش . - به ترکیه رفت تا در زمینه نسخه های خطی در کتابخانه های استانبول تحقیق کند . سال بعد نیز به این سرزمین سفری نمود و کرسی تاریخ ادیان دانشکده الهیات آنکارا را عهده دار گردید . می توان اذعان داشت که این متفکر آلمانی بیش از هر جا فعالیت خویش را در ترکیه متمرکز نمود و در این زمان روابط عاطفی و صمیمانه ای بین وی و مسلمانان ترکیه پدید آمد . (3)


در سال 1339 ش . به شیمل پیشنهاد گردید به تدریس زبان عربی و اسلام شناسی در دانشگاه بن بپردازد . او هم پذیرفت . چهار سال بعد مسؤولیت کرسی فرهنگ اسلامی دانشگاه هاروارد به وی پیشنهاد شد که پذیرفت و دو سال بعد در این مکان علمی عرفان، خوشنویسی و شعر اسلامی تدریس می نمود . (4)


این بانوی آلمانی موفق گردید مدت 60 سال در دانشگاه های چندین کشور به تدریس اسلام شناسی و فرهنگ مسلمانان بپردازد . تعداد آثارش به حدود صد و ده جلد بالغ می گردد اما مقاله ها، ترجمه ها و مقدمه هایی که وی بر کتاب های دیگران نوشته به قدری زیاد است که تاکنون کسی نتوانسته فهرست کاملی از آنها تهیه کند . (5) شیمل از معدود مشاهیر جهان است که به پاس فعالیت های علمی، 20 مدال و نشان افتخار از مراکز علمی و پژوهشی کشورهای جهان دریافت نموده است . (6) وی در اسفندماه سال 1381 دارفانی را وداع گفت و در آلمان به خاک سپرده شد .


دفاع از اسلام

دیدگاه شیمل با نگرش غالب مستشرقان اختلاف بارزی دارد، زیرا در موضع گیری ها، پژوهش ها و آموزش های وی علاقه به اسلام نمایان است; خودش می گوید:


من اسلام را دوست دارم حتی زمانی که کودک بودم درباره فرهنگ اسلامی به تفحص پرداخته ام، در ترکیه و پاکستان و دیگر مناطق اسلامی در بین خانواده های مسلمان زیسته ام و با فرهنگ، آداب و سنت های آنان خوگرفته ام . (7)


وی در دفاع از اسلام و ارزش های این آیین جاودانی و توجه دادن اروپائیان به حقایق قرآنی و روایی و رفع بدفهمی های آنان از اعتقادات دینی، گام های مؤثر و ارزشمندی برداشت و در این راستا آثار برجسته، رسا، روشن و با بیانی لطیف و پرجاذبه در اختیار خوانندگان نهاد . در یکی از نگاشته های خود می گوید:


اسلام دینی است که در غرب بسیار بد فهمیده شده و حتی توسط عده ای ناوارد و احیانا مغرض متهم به نوعی بدویت گردیده است . (8)


در اوضاع آشفته و تبلیغات مسمومی که استکبار جهانی و صهیونیزم بر ضد اسلام راه انداخته است، شیمل با شجاعت و شهامت در تبیین برخی مفاهیم دینی، مباحثی جالب را مطرح ساخت . به عنوان نمونه برای روش نمودن اصل «جهاد» در اسلام، خاطرنشان ساخت:


ترجمه ای که امروزه در مغرب زمین از این واژه به دست داده می شود، غلط و غیر اسلامی است ... ادعای توسعه اسلام با خون و شمشیر، اتهامی واهی و موهوم است و این آیین مبتنی بر سرشت آدمیان بوده و عموما قلوب مردم را به سوی خویش معطوف ساخته و در حقیقت دلها و فطرت ها را تسخیر ساخته است نه سرزمین ها و نواحی جغرافیایی را . (9)


یکی از مترجمان آثار خانم شیمل می نویسد: دوست اندیشمندی زمانی می گفت به اعتقاد وی خانم شیمل «مسلمان » است که به منظور باز بودن دستش در دفاع از ارزش ها و معارف اسلامی، این گرایش و باور را به صراحت عنوان نکرده و نوعی «تقیه » را پیش گرفته است . وی اضافه می کند: نشانه های چنین اعتقادی را در جای جای کتاب «تبیین آیات خداوند» به قلم وی، می توان مشاهده کرد; بویژه وقتی مؤلف از امت مرحومه (کسانی که مورد رحمت خداوند و شفاعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم واقع می شوند) سخن می گوید، در خاتمه این کلام از تعبیر «ان شاءالله » استفاده می کند که یقینا این گونه آرزوی رحمت و رستگاری برای امت موحد و جامعه اسلامی جز از یک نفر مسلمان صادر نمی شود . (10)


همچنین این بانو به برخی از شخصیت های مسلمان، که با او در ارتباط بوده اند، وصیت نمود بر مزارش سوره فاتحة الکتاب را بخوانند!


آن ماری شیمل در مصاحبه ای رادیویی اعلام کرد: به نظر من نویسنده ای که آگاهانه به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم توهین می کند (سلمان رشدی) می داند در جهان اسلام مقام آن حضرت تا چه حد قداست دارد، قطعا به مقدسات اسلامی اهانت نموده است . من مردان سالخورده ای را دیدم که وقتی شنیدند در کتاب آیات شیطانی چه چیزهایی نوشته شده است، زار زار گریستند . جریحه دارکردن احساسات بخش عظیمی از مؤمنان روش بسیار بدی است و این خلاف آشکار را من نمی توانم بپذیرم .


در جای دیگر می گوید: تا لحظات آخر زندگی این نظرات را مورد انتقاد قرار می دهم و اهانت کنندگان را محکوم می کنم . گروههای فشار وابسته به سلمان رشدی نمی توانند مرا بترسانند . من به خوبی می دانم مسلمانان چقدر از این حرف های بیهوده و توهین آمیز نسبت به مقدساتشان رنجیده اند . در میان میلیون ها مسلمان، رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم محور عشق و محبت و ارادت است و این را غرب نمی تواند درک کند .


در هنگام دریافت «جایزه صلح » در اکتبر 1995 م . طی سخنانی گفت: من تصور می کنم در ماههای گذشته به اندازه کافی گفته و تکرار کرده ام که از قبول رفتار بدفرجام سلمان رشدی امتناع ورزیده ام و از طریق مخصوص به خود برای آزادی قلم ایستادگی و مبارزه خواهم کرد .


مخالفان اعطای این جایزه به خانم شیمل - که غالبا اعضای کانون نویسندگان آلمان و برخی ناشران بودند - سعی کردند به دلیل اعتراض خانم شیمل به حرکت وقیحانه سلمان رشدی، مانع از اعطای این جایزه شوند و تا آنجا پیش رفتند که گفتند: دادن این جایزه به وی، لکه ننگی برای آلمان است! با این حال، شورای بنیاد اهدای جایزه صلح پس از چند نشست در فرانکفورت اعلام کرد: دلیلی برای لغو اعطای جایزه صلح 1995م . به پروفسور شیمل وجود ندارد . و بالاخره او جایزه را دریافت کرد و آن را به بنیاد دانشگاه بن بخشید تا از طریق آن، جوانان کشورهای اسلامی بتوانند در آلمان تحصیل کنند! (11)


وقتی کتاب «بدون دخترم هرگز» ، اثر بتی محمودی، با تیراژ وسیع چاپ و منتشر شد، شیمل با شهامت و استواری، به دور از هرگونه جانبداری، با گفتن دوبار توبه! توبه! محتویات این کتاب را نفی و به شدت محکوم کرد و گفت: این کتاب حاوی مطالب کاملا دروغ و سراپا بی اساس است و به سبب تبلیغات مسموم و سودجویی نگارش یافته است . برایم قابل تامل است که چرا چنین کتابی در اروپا و آمریکا انتشار یافته است و این موضوع مرا دچار تحیر و شگفتی کرده است . متاسفانه در سال های اخیر تبلیغات بی رحمانه غرب علیه اسلام اوج گرفته است و من وظیفه خود می دانم از «فرهنگ اسلامی » حمایت کنم و از حقایق آن گونه که هست، دفاع نمایم .


خانم شیمل در واکنش به تلاش مغرضانه و گسترده غرب برای ترسیم سیمای وحشتناک و خطرناک از اسلام، ضمن ابراز تاسف عمیق از این بابت می گوید:


آنان (غربی ها) فراموش کرده اند که ما اروپائی ها در دوره رنسانس تاچه اندازه از فرهنگ اسلامی درس آموخته و الهام گرفته ایم . ریاضیات، نجوم، شیمی، فلسفه و هنرهای زیبای غرب تحت تاثیر فرهنگ اسلامی است و باید نقش تاثیر گذار، مفید و پربار این فرهنگ بخصوص فرهنگ ایرانی در تحول و توسعه غرب به اروپایی ها و آمریکایی ها نشان داده شود . جای بسی تاسف است که در سال های اخیر و بعد از فروپاشی کمونیسم، غرب در پی یافتن دشمن دیگری برای خود است . متاسفانه غرب، اسلام را که سرشار از ارزش های عظیم انسانی است، به عنوان دشمن خویش برگزیده است .


خانم شیمل درباره بحران امروز غرب و نیاز به معنویت می گوید: مبارزه شدید جهان مادی و جهان معنوی، دنیای غرب را فراگرفته است . اروپا که بر بالاترین درجات علمی و فنی رسیده، امروز بیش از هر زمان دیگری دچار انحطاط گشته است و البته به خطرهایی که تهدیدش می کند، آگاهی دارد و در پی راه چاره است . خروج از بحران در نظر من این است که به «ارزش های معنوی » بازگردیم و گرنه فرجام بدی خواهیم داشت . درست است که انسان به پیشرفت فنی و علمی نیاز دارد اما نباید این روند به بهای زوال ارزش های مقدس تمام شود . چیزی که برای من همواره جالب است، ایمان واقعا زنده ملل شرق است . خدا در آنجا حی و حاضر می باشد . مردم ایمان دارند اگرچه به زبان نیاورند . آنان به خدا اعتقاد و توکل دارند و این باورهای انسان های مسلمان مدام مرا تحت تاثیر قرار داده است . با نهایت تاسف این اعتقاد در غرب به مثابه تسلیم در برابر سرنوشت محتوم، فهمیده می شود که اصلا چنین نیست . اخیرا بر حسب تصادف در برنامه موعظه صبحگاهی رادیو شنیدم که یک کشیش می گفت: «انسان مسیحی می تواند خود راه را انتخاب کند ولی انسان مسلمان باید ناگزیر همه چیز را بپذیرد و هیچ ابتکاری و اراده ای از خود ندارد!» از شدت ناراحتی می خواستم رادیو را بشکنم ولی چون این برنامه در لندن بود، حتی نتوانستم یک نامه ملامت آمیز برای مجری این برنامه بنویسم! (12)


آن ماری شیمل در برابر این ادعا که: «اسلام نظام استبدادی و خشونت ارائه می دهد .» ، می گوید: این مغالطه ها برای چیست؟ قبل از آنکه غرب دموکراسی و آزادی انسان ها را بشناسد و یا چنین مقوله ای به گوشش بخورد، مسلمانان دموکراسی را شناخته و آن را تجربه کرده اند و این یک امر بدیهی در اسلام است . قرآن مردم را به «شورا» دعوت می کند . آیات قرآن بر اساس بحث و گفتگو استوار است و باب دعوت به تفکر و تعقل کاملا باز است . (13)


«دعا» ; مناجاتی صمیمی با خداوند

خانم آن ماری شیمل در یکی از آثار خود، پس از مطرح کردن بحث هایی درباره اهمیت نماز در اسلام و تاثیر آن بر رشد افراد، می نویسد: در پایان نماز، پس از سلام و صلوات بر پیامبران، فرشتگان و انسان های مؤمن، آدمی می تواند دعاهای مورد نظر خویش را بر زبان آورد . درخواست هایی شخصی یا مناجات که صحبتی صمیمی و از روی انس و الفت با خداست . البته این دعاها را همواره می توان بر زبان آورد اما پس از نماز اثر بیشتری دارد چرا که انسان هنوز در وضعیت پاکی بدنی و روحی است .


این بانوی محقق اضافه می کند:


یکی از دعاهایی که همیشه اجابت می شود، دعایی است که انسان در حق دیگران می کند و نه تنها اعضای خانواده و دوستان را شامل می گردد، بلکه تمامی مخلوقات را در بر می گیرد .


سپس مناجات های امام سجاد علیه السلام را به عنوان دعاهایی با عبارات بسیار عالی اما روان و با نثری مسجع مطرح می کند و خاطر نشان می نماید ترجمه ای بسیار جالب به زبان انگلیسی از این دعاها در دسترس می باشد . (14)


وی در مصاحبه ای می گوید:


«من همواره دعاها را از اصل عربی می خوانم و به هیچ ترجمه ای مراجعه نمی کنم . البته بخش هایی از صحیفه سجادیه را به زبان آلمانی ترجمه کرده ام . وقتی مشغول برگردانیدن این دعاها به زبان مذکور بودم، مادرم به دلیل کسالت در بیمارستانی بستری بود و من مدام به او سر می زدم و کاملا در جریان احوالش بودم . پس از اینکه او به خواب می رفت، در گوشه ای از اتاق مشغول پاکنویس نمودن ترجمه ها می شدم . اضافه کنم که اتاق مادرم دو تختی بود و در تخت دیگر خانمی که عقاید کاتولیکی محکم و راسخ و در عین حال متعصبانه داشت، بستری بود . او از روی ایمانی که به مذهب خویش داشت، وقتی متوجه شد من مشغول ترجمه دعاهایی از یک متن شیعی هستم، آزرده خاطر گردید و با ناگواری و نگرانی گفت: مگر در مسیحیت و در کتب مقدس خودمان از نظر ادعیه کمبودی داریم که تو اکنون به دعاهای مسلمانان روی آورده ای؟! جوابی به وی ندادم اما وقتی کتابم چاپ شد، نسخه ای از آن را برایش فرستادم . مدتی بعد با من از طریق تلفن تماس گرفت و خاطر نشان ساخت: «بسیار صمیمانه از این هدیه جالب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعاهای انجیل آن را می خوانم!»


آری واقعا ترجمه «ادعیه معصومین علیهم السلام » مخصوصا صحیفه سجادیه می تواند تا این حد در میان غربی ها تحول آفرین و کارساز باشد . (15)


پی نوشت ها:


1 . شرقی تر از هر غربی، ماهنامه ادبستان، ش 31، ص 24 .


2 . مقدمه دکتر عبدالرحیم گواهی بر کتاب «ابعاد عرفانی اسلام .»


3 . مجله فرهنگ و پژوهش، ش 96، ص 33 .


4 . ادبستان، ش 31، ص 25 .


5 . ر . ک: مجله کلک، ش 28، تیرماه 1371، مقاله دکتر خسرو ناقد .


6 . پیام زن، ش 132، ص 54 .


7 . افسانه خوان عرفان، حسین خندق آبادی، ص 28 .


8 . ر . ک: مقدمه کتاب تبیین آیات خداوند، آن ماری شیمل، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی .


9 . تندیس پژوهش در فرهنگ اسلامی، پیام زن، ش 132، ص 49 .


10 . تبیین آیات خداوند، سخن مترجم، ص 5 .


11 . همان; افسانه خوان عرفان، ص 29 و 30 .


12 . اقتباس از کتاب افسانه خوان عرفان، ص 30 - 33 .


13 . همان، ص 35; ماهنامه از دیگران، سال دوم، ش 10، دی 1380، گفت و شنودی با آن ماری شیمل، ص 10 .


14 . تبیین آیات خداوند، ص 342 و 343 .


15 . آن ماری شیمل بانوی شرق شناس جهان غرب، ماهنامه از دیگران، سال دوم، ش 5، مرداد 1380، ص 10 و 11 .

امام سجاد (ع) و نهضت خدمت رسانی

ابعاد شخصیتی معصومان علیهم السلام از جمله امام سجاد علیه السلام چنان گسترده است که در هر بعدی از نیازهای بشری می توان الگوی کاربردی، ارائه و تشنگان هدایت را از سرچشمه های فضائل آنان سیراب کرد . بی شک یکی از مشخصه های بشر از آغاز خلقت تاکنون - و قطعا تا پایان جهان - زندگی جمعی اوست; اجتماعی که در آن هر کس بر اساس استعدادها و نحوه برخورداری از امکانات، موقعیتی می یابد و در تعامل با دیگران نیازمندی های خود را رفع می کند و در مقابل آن، نیازهای دیگران را برطرف می سازد . اعضای جامعه بشری - که ما هم عضوی از آن هستیم - هیچ کدام به تنهایی توان رفع نیازهای ضروری برای تداوم حیات را ندارند . از این رو با رو آوردن به «زندگی جمعی » هر کدام بنابر استعداد و توان خود، بخشی از نیازهای دیگران را تامین می کند تا در برابر، آنان هم نیازهای وی را رفع کنند . امام سجاد علیه السلام به خوبی می دانست که بی نیاز مطلق، خداست و غیر او، همه به هم نیازمندند . لذا وقتی شنید مردی می گوید: خدایا! مرا از خلق خود بی نیاز کن . فرمود:


«لیس هکذا، انما الناس بالناس ولکن قل: اللهم اغننی عن شرار خلقک (1) ; این گونه نیست، مردم به مردم نیازمندند . اما بگو: خدایا! مرا از مردم بد کیش بی نیاز کن .»


به این دلیل ما باید به یک حقیقت مهم و در عین حال فراموش شده توجه کنیم و آن، حقی است که جامعه (و افراد آن) به دلیل ایفای نقش در تداوم زندگی ما دارند . و این، همان حقی است که امام زین العابدین علیه السلام در کنار دو حق دیگر (حق خدا و حق خود) در رساله حقوق از آن یاد می کند و حقوق گروههایی مثل رهبران، زیردستان، خویشان، نیکوکاران و توده های مردم مانند همسایه، رفیق، شریک، سائل و نیازمند و حتی حقوق اموال و ... را تذکر می دهد . و از همین جایگاه است که انسانها جهت ادای این حقوق موظف به «خدمت » به هم هستند . در واقع اسلام با این دید دقیق و عمیق، خاستگاه «خدمت به خلق » را «حق خلق » می داند و معتقد است مردم باید خادم هم باشند چون به گردن هم حق دارند .


این حق گاه چنان روشن است که مردم را به پاسخگویی متقابل وادار می کند، مانند حق پدر، معلم، و گاه به واسطه و پنهان است مانند حق نیازمندان، مستضعفان و ... که با دقت در زنجیره اجتماع می توان حقوق آنها را نسبت به خود کشف کرد و آنگاه است که خدمت به آنان نیز ضروری می شود .


درک این تحلیل وقتی راحت تر خواهد شد که بدانیم مردی از امام زین العابدین علیه السلام درباره «حق معلوم » در آیه شریفه «والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم » (2) سؤال کرد و امام فرمود: «حق معلوم، چیزی است که شخص از مال خود بیرون می کند و آن غیر از زکات و صدقه واجب است .» آن مرد پرسید: با این مال چه بکند؟ امام فرمود: «با آن صله رحم می کند و به ضعیفان کمک می نماید و رنج ایشان را برطرف می سازد و یا به برادر دینی اش محبت می کند و گرفتاری او را برطرف می سازد .» (3)


امام سجاد علیه السلام با تعابیر دیگر نیز این پیوند و علقه اجتماعی بشر به هم را یادآور و «حق خدمت » ناشی از آن را هم متذکر می شود . از جمله با عنوان «برادری مردم » چنین می فرماید: «بئس الاخ یرعاک غنیا و یقطعک فقیرا (4) ; بد برادری است که در وقت توانگری به تو توجه دارد و در وقت نیازمندی از تو می برد .» براساس برادری دینی و اجتماعی، مؤمنان موظف به رعایت و دمت به هم هستند و ترک وظیفه امری مذموم شمرده می شود و به معنای ضایع کردن حقوق دیگران است .


1 - آثار خدمت به خلق

از نگاه امام سجاد علیه السلام خدمت به خلق، هم اثر دنیایی دارد و در معادلات اجتماعی تاثیرگذار است و هم دارای آثار اخروی است . نمونه هایی از هر دو گروه را مرور می کنیم .


الف: آثار خدمت در دنیا

یاری مردم

طبیعی ترین اثر خدمت، یاری مددجو و گیرنده خدمت است . امام سجاد علیه السلام می فرمود: «در دنیا هیچ چیز یاری دهنده تر از نیکی به برادران نیست .» (5)


بقا و فزونی نعمت

«لینفق الرجل بالقصد و بلغه الکفاف و یقدم الفضل منه لآخرته . فان ذلک ابقی للنعمة و اقرب الی المزید من الله تعالی و انفع فی العاقبة; (6) انسان باید به مقدار اعتدال و به قدر کفاف خرج کند و زیادی اش را برای آخرت بفرستد . زیرا چنین رفتاری باعث بقای بیشتر نعمت گشته و به فزونی نعمت از جانب خدا نزدیک تر و در عاقبت سودمندتر است .»


آقایی و بزرگی در دنیا

«سادة الناس فی الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فی الآخرة الاتقیاء; (7) سروران مردم در دنیا، سخاوتمندان و در آخرت، پرهیزگاران هستند .»


«گرامی ترین انسانها نزد مردم، کسی است که زیاد خیرش به آنها برسد و نیازی به آنها نداشته باشد و ...» (8)


سرور قلبی خدمت رسان

«الکریم یبتهج بفضله و اللئیم یفخر بملکه; (9) شخص کریم با بخشندگی خود شادمان است و فرومایه به ثروتش می بالد .»


ب: آثار خدمت در آخرت و نتایج معنوی

امام سجاد علیه السلام در روایاتی متعدد به آثاری چون: افزایش درجه خدمت رسانان در آخرت (10) ، آمرزش گناهان (11) ، یاور روز تنگدستی (قیامت) (12) ، مقامات و قصرهای بهشتی (13) ، پوشش در آخرت (14) و ... (15) تصریح می کند .


جهت اختصار، تنها به روایتی از آن حضرت که شرح جامع از آثار اخروی خدمت را بیان می نماید، توجه می کنیم: ابوحمزه ثمالی از امام علی بن الحسین علیه السلام چنین نقل کرد:


«من قصی لاخیه حاجة فبحاجة الله بدا ... ; کسی که یک حاجت برادرش را برآورد خداوند صد حاجت او را برآورد . کسی که اندوهی را از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قیامت را از او برطرف سازد; هر قدر هم که زیاد باشد . و هر کس برادرش را که در مقابل ستمکار قرار گرفته است، یاری دهد، خدا او را هنگام عبور از صراط یاری می کند، در وقتی که قدمها می لغزد . و کسی که به دنبال نیاز برادر مؤمنش برود و با برآوردن حاجتش او را شاد کند، چنان است که رسول خدا را مسرور کرده است . و هر کس او را سیراب کند، خدا او را از شراب سر به مهر بهشتی سیراب می سازد . و هر کس گرسنگی او را با طعام برطرف کند، خدا او را از میوه های بهشتی سیر می کند . و هر کس برهنگی او را بپوشاند خدا او را با جامه های زربافت و حریر می پوشاند . و اگر با اینکه برهنه نیست، او را لباسی بپوشاند، پیوسته در حفظ خدا است تا هنگامی که نخی از آن جامه بر تن او باشد . و کسی که کار مهم برادرش را کفایت کند، خداوند پسران بهشتی را خدمتگزار او می سازد . و کسی که او را بر مرکبی سوار کند، خدا او را در قیامت بر ناقه ای بهشتی سوار می کند که فرشتگان به آن می بالند . و هر کس مؤمنی را هنگام مردنش دفن کند، گویا او را از ولادت تا مرگ پوشانده است . و هر کس او را همسری دهد که مایه انس و آرامش باشد، خداوند برای او در قبر مونسی به شکل محبوب ترین افراد خانواده اش قرار می دهد . و کسی که برادر مؤمن بیمارش را عیادت کند، فرشتگان دور او را می گیرند و دعا می کنند تا وقتی که از آنجا بیرون رود و به او می گویند: «خوشا به حالت و بهشت گوارایت!» به خدا سوگند برآوردن حاجت مؤمن در پیشگاه خدا محبوب تر از دو ماه روزه پی در پی با اعتکاف آن دو ماه در ماه حرام است .» (16)


چنان که مشاهده می شود، امام سجاد علیه السلام در شرح آثار معنوی و اخروی خدمت به مؤمن، انواع متنوعی از خدمت را هم برشمرده است; از خدمت مالی تا آبرویی و از خدمت روحی تا غریزی و این، نشانگر آن است که خدمت در تمام ابعاد آن مورد توجه است و تنها در امور اقتصادی و کمکهای مادی به نیازمندان خلاصه نمی شود .


2 - آثار ترک خدمت

پشیمانی، نزول بلا، پرده دری

ابوخالد کابلی می گفت: شنیدم که امام زین العابدین علیه السلام می فرمود:


«... الذنوب التی تورث الندم ... . ترک صلة القرابة حتی یستغنوا ... و الذنوب التی تنزل البلاء ترک اغاثة الملهوف و ترک معونة المظلوم ... و الذنوب التی تکشف الغطاء ... ترک التقرب الی الله عزوجل بالبر و الصدقة ... و قساوة القلوب علی اهل الفقر و الفاقة و ظلم الیتیم و الارملة و انتهار السائل و رده باللیل ... ; (17) از گناهانی که پشیمانی به بار می آورد ... ترک صله رحم به حدی که احساس خویشاوندی نکند ... از گناهانی که باعث نزول بلا می شود، به فریاد مظلوم نرسیدن و کمک نکردن به ستمدیدگان ... است ... از گناهانی که پرده حیا را می درد ... نزدیک نشدن به خدای عزوجل با نیکوکاری و صدقه و سنگدلی بر اهل فقر و تهیدستان و ستم به یتیم و بیوه زنان و دست رد به سینه سائل زدن هنگام شب است .»


نزول بلایی مثل یعقوب

امامی که دیدگاهش این باشد که خداوند هیچ سائلی را باز نمی گرداند «یا من لایرد سائله و لایخیب آمله ... (18) ، ای خدایی که سائلی را برنمی گرداند و آرزومندی را ناامید نمی کند . ای آن که درگاهش به روی درخواست کنندگان باز و پرده درش از مقابل امیدواران برداشته است ...» خود نیز در برخورد با نیازمندان می کوشد چنین صفتی را کسب کند . از این رو ابوحمزه ثمالی (ثابت) می گفت: روز جمعه ای نماز صبح را با امام زین العابدین علیه السلام به جا آوردم . امام به سوی منزل رفت . من هم با ایشان بودم . وقتی به منزل رسیدیم، یکی از خادمه ها را صدا زد و فرمود: «امروز روز جمعه است; هر نیازمندی آمد، مبادا رد کنید .» من گفتم: هر سائلی که مستحق نیست! فرمود: «ای ثابت! از آن می ترسم که یکی مستحق باشد و ما به او چیزی ندهیم و رد کنیم و به خانواده ما چیزی فرود آید که به یعقوب و خانواده اش نازل شد . اطعامشان کنید .» (19)


نشانه بخل

امام سجاد علیه السلام می فرمود: «از پروردگارم شرم دارم که یکی از برادرانم را ببینم و از خدا برای او بهشت را بخواهم اما از دادن درهم و دینار، بخل ورزم که وقتی قیامت شود، به من گفته شود: اگر بهشت مال تو بود، در دادن آن به مراتب بیشتر از دادن مال، بخل می ورزیدی .» (20)


نیامرزیدن همیشگی

امام سجاد علیه السلام فرمود:


«من بان شعبانا و بحضرته مؤمن جائع طاو قال الله عزوجل: ملائکتی اشهد کم علی هذا العبد اننی امرته فعصانی و اطاع غیری وکلته الی عمله و عزتی و جلالی لا غفرت له ابدا; (21) کسی که سیر بخوابد و در کنار او مؤمنی گرسنه باشد، خدای متعال به فرشتگان می فرماید: نگاه کنید به این بنده ام که من امر کردم ولی فرمان نبرد و غیر مرا اطاعت کرد . پس من هم او را به عملش واگذاشتم . سوگند به عزت و جلالم هرگز او را نمی آمرزم .»


«من کان عنده فضل ثوب فعلم ان بحضرته مؤمنا محتاجا الیه فلم یدفعه الیه اکبه الله عزوجل فی النار علی منخریه (22) ; کسی که لباس اضافی داشته باشد و بداند در اطرافش مؤمنی به آن نیاز دارد و ندهد، خدا او را به رو در آتش می اندازد .»


3 - دعای توفیق خدمت به خلق

امام سجاد علیه السلام با توجه به ثواب فراوان و آثار دنیوی و اخروی خدمت به خلق، همواره دست به دعا برمی داشت و توفیق خدمت را از درگاه الهی خواستار می شد . از جمله آنها این دعاهاست:


«اللهم صل علی محمد و آله و ... اجر للناس علی یدی الخیر و لاتمحقه بالمن; (23) خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و ... به دست من کارهای خیر را برای مردم جاری کن و چنان کن که با منت گذاردن باطل نسازی » .


«اللهم صل علی محمد و آله و احجبنی عن الشرف و الازدیاد و قومنی بالبذل و الاقتصاد و علمنی حسن التقدیر و اقبضنی بلطفک عن التبذیر و اجر من اسباب الحلال ارزاقی و وجه فی ابواب البر انفاقی ... اللهم حبب الی صحبة الفقراء و اعنی علی صحبتهم بحسن الصبر ... ; (24) خدایا! بر محمد و آل او صلوات بفرست و مرا از اسراف و ولخرجی بر کنار دار و راه بذل و بخشش بر مستمندان، با میانه روی و اعتدال در مصرف را به من نشان بده . و خوب اداره کردن زندگی را به من بیاموز . و به لطف و کرمت از تجمل و اسراف بازم دار . و وسایل روزی مرا از راه حلال فراهم کن . و مرا به انفاق در راه خیر موفق بدار; ... خدایا! مصاحبت با فقیران را برایم دوست داشتنی ساز و به همنشینی و شکیبایی با آنان یاریم کن .»


«اللهم صل علی محمد و آله و حلنی بحلیة الصالحین و البسنی زینة المتقین فی ... السبق الی الفضیلة و ایثار التفضل ... ; (25) خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و جان مرا به زیور بندگان شایسته ات بیارای . و بر من لباس تقوا بپوشان تا بتوانم در راه فضل و کمال از دیگران پیش بیفتم و زیادی مالم را به مستمندان، ایثار کنم ...»


4 - دعوت و تشویق به خدمت رسانی

حضرت زین العابدین علیه السلام که چنین مشتاقانه از خداوند توفیق برای خود می خواهد، دیگران را نیز متوجه این وظیفه اجتماعی و دینی می سازد و با برشماری ثوابهای زیاد آن، مؤمنان را برای خدمت رسانی بیشتر به هم برمی انگیزد . برخی از تلاشهای حضرت در تبلیغ و ترویج این سنت حسنه را مرور می کنیم:


اهل خیر شوید

امام سجاد علیه السلام به فرزندش امام باقر علیه السلام می فرمود: «افعل الخیر الی کل من طلبه منک فان کان اهله فقد اصبت موضعه و ان لم یکن باهل کنت انت اهله; (26) هر کس از تو انجام کار خیری را خواست، برایش انجام بده; اگر اهلش بود، درست عمل کردی و گرنه تو خود اهل خیر شده ای .»


در تفسیر آیه 15 سوره توبه «... و یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات » ; «توبه بندگان را می پذیرد و صدقات را می گیرد .» محمد بن مسلم از امام صادق، از امام سجاد علیهما السلام نقل کرد: «در پیشگاه خدا تعهد می کنم که صدقه به دست بنده خدا نمی رسد مگر آنکه پیش از آن در دست خدا قرار بگیرد .»


آن حضرت هر گاه می خواست صدقه بدهد، اول آنچه را در دست داشت، می بوسید و می بویید، سپس به دست فقرا می داد و می فرمود: «برای هر چیزی فرشته واسطه ای هست، جز صدقه که بی واسطه به دست خدا می رسد .» (27)


خوش به حال انفاق گران!

ابوحمزه ثمالی می گوید: امام علی بن الحسین علیه السلام فرمود: «طوبی لمن طاب خلقه و طهرت سجیته و صلحت سریرته و حسنت علانیته و انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من قوله و انصف الناس من نفسه (28) ; خوش به حال کسی که خویی خوش و درونی پاکیزه و نهادی شایسته و ظاهری آراسته دارد; زیادی مالش را انفاق می کند و سخن بیهوده را ترک می کند و با مردم منصفانه رفتار می نماید .»


درجه خود را ارتقا دهید!

آن حضرت خطاب به شیعیان می فرمود: «ای شیعیان ما! بهشت دیر یا زود از دست شما نمی رود اما برای ارتقای درجات آن کوشش کنید و بدانید میان شما بالاترین درجات و زیباترین کاخها و سراها و بناها در بهشت از آن کسانی است که در پاسخ دادن به ندای مؤمنان نیکوتر باشند و همدردیشان با فقرای مؤمن بیشتر باشد . بدانید خداوند گاهی یکی از شما را به سبب یک سخن پاک که با برادر تنگدستش بگوید، بیشتر از مسافت یک صد هزار سال که با گامهایش بپیماید، به بهشت نزدیک می کند، اگر چه از عذاب شدگان به آتش جهنم باشد . پس نیکی کردن به برادر خود را کوچک نشمارید زیرا آن نیکی، روزی برای شما سودمند است که هیچ چیز جایش را نمی گیرد .» (29)


اطعام نیازمندان

ابوحمزه ثمالی می گفت: علی بن حسین علیه السلام می فرمود:


«هر کس مؤمنی را تا حد سیر شدن غذا بدهد، جز خدا کسی از پاداش اخروی آن خبر ندارد; نه فرشته مقرب و نه پیامبر مرسل . (بعد فرمود) از چیزهایی که سبب آمرزش می شود، غذا دادن به فرد مسلمان گرسنه است (و بعد این آیه را تلاوت کرد:) «او اطعام فی یوم ذی مسغبة یتیما ذا مقربة او مسکینا ذا متربة » (30) ; یا اطعام دادن در روز گرسنگی به یتیمی از خویشان یا به تنگدستی نیازمند .» (31)


نمونه هایی برای خدمت

خدمت، اقدامی است که به خاطر ادای حقوق متقابل (مستقیم یا با واسطه) انجام می شود و گستره ای به وسعت تمام عوامل دخیل در جامعه بشری دارد; از انسان تا خدا و از حیوان تا جهان طبیعت . فهرست رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را به یاد آوریم تا به وسعت این گستره، عمیق تر بنگریم;


«1 - حق خدا (تمام حقوق از آن ناشی می شود) 2 - حق خود (الف: جوارح: زبان، گوش، چشم، پا، دست، شکم، فرج; ب: افعال و کارها: نماز، روزه، صدقه، قربانی،) 3 - حق ائمه (رهبر حکومت، معلم، مالک، همسر، خدمتگزار) 4 - حق خویشاوندان و ... (مادر، پدر، فرزند، برادر، منعم، (دهنده نعمت آزادی)، آزادکرده، نیکی کننده، اذان گو، پیشنماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریک، مال، طلبکار، دوست معاشر، مدعی، فرد مورد ادعا، مشورت کننده، مشورت دهنده، نصیحت خواه، نصیحت کننده، بزرگتر، کوچکتر، سائل، فرد درخواست شونده، فرد خشنود کننده، توده مردم، اهل ذمه) از بین 50 مورد، ما به چند مورد اشاره می کنیم که امام سجاد علیه السلام در مورد خدمت به آنها رهنمودی ارائه فرموده اند .


نوع خدمت به سائل (نیازمندان)

«حق السائل فاعطاؤه اذا تهیات صدقة و قدرت علی سد حاجته والدعاء، له فیما نزل به و المعاونة له علی طلبته و ان شککت فی صدقه و سبقت الیه التهمة له و لم تعزم علی ذلک لم تامن ان یکون من کید الشیطان اراد ان یصدک عن حظک و یحول بینک و بین التقرب الی ربک فترکته بستره و رددته ردا جمیلا و ان غلبت نفسک فی امره و اعطیته علی ما عرض فی نفسک منه فان ذلک من عزم الامور; حق سائل آن است، که اگر صدقه ای آماده داری، به او بدهی و اگر توان برآوردن نیاز او را داری، برآوری و برای گرفتاریش دعا کنی و به خواسته ای که دارد، به او کمک کنی و اگر در راستگویی او تردید کنی و زود او را متهم کنی، در صورتی که یقین نداری، بعید نیست که شیطان می خواهد تو را فریب داده و از اجر و ثواب بی بهره کند و تو را از نزدیکی به خدا باز دارد; در این صورت، آبروی او را حفظ کن و با روی خوش او را از خود دور کن . اما اگر بر نفس خود غلبه کنی و علی رغم چیزی که در دلت گذشته، به او کمک کنی، از امور مهم و حاصل اراده استوار است .» (32)


حق مال; صرف در راه خدمت

«و اما حق المال فان لا تاخذه الا من حله و لا تنفقه الا فی حله و لا تحرفه عن مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه و لا تجعله اذا کان من الله الا الیه و سببا الی الله و لاتؤثر به علی نفسک من لعله لا یحمدک و بالحری ان لا یحسن خلافته فی ترکتک و لا یعمل فیه بطاعة ربک فتکون معینا له علی ذلک او بما (احدث فی مالک) احسن نظرا لنفسه فیعمل بطاعة ربه فیذهب بالغنیمة و تبوء بالاثم و الحسرة و الندامة مع التبعة و لاقوة الا بالله; اما حق مال آن است که جز از راه حلال به دست نیاوری و به جز راه حلال خرج نکنی و مبادا بی مورد در غیر راه های درست به کار ببری و چون مال از آن خداست، نباید جز در راه خدا و جایی که وسیله تقرب به اوست، به کار بندی . و کسانی را که شاید از تو تشکر هم نکنند، بر خود مقدم دار . میراث گذاردن آن را برای دیگران صحیح ندانی که در راه نافرمانی خدا به کار برده شود و تو نیز در این گناه، کمک کار باشی و یا از تو بهتر به سود خود منظور دارد و در اطاعت خدا مصرف کند و غنیمت را او ببرد اما بار گناه و افسوس و پشیمانی با عقوبت و کیفر نصیب تو گردد . و هیچ نیرو و توانی غیر خدا نیست .» (33)


خدمت رسانی به همه

«و اما حق اهل ملتک عامة فاضمار السلامة و نشر جناح الرحمة و الرفق بمسیئهم و تالفهم و استصلاحهم و شکر محسنهم الی نفسه و الیک فان احسانه الی نفسه احسانه الیک اذا کف عنک اذاه و کفاک مؤونته و حبس عنک نفسه فعمهم جمیعا بدعوتک و انصرهم جمیعا بنصرتک و انزلتهم جمیعا منک منازلهم . کبیرهم بمنزلة الوالد و صغیرهم بمنزلة الولد و اوسطهم بمنزلة الاخ فمن اتاک تعاهدته بلطف و رحمة و صل اخاک بما یحب للاخ علی اخیه; اما حقوق توده مردم آن است که با حسن نیت و محبت و مدارا با بدیهایشان رفتار کنی و با دلجویی در صدد اصلاح حالشان برآیی . و از کسانی که به ایشان و شما نیکی می کنند، سپاسگزار باشی; زیرا احسان کسی نسبت به خود، در حقیقت احسان به تواست، به خاطر آنکه آزاری به تو نرسانده و زحمتی بر دوش تو ندارد و جلوی هوای نفسش را گرفته است . وانگهی همه را دعا کن و به همه کمک نما و هر کدام را در حد خود محترم شمار; بزرگترها را به منزله پدر و کوچک ترها را به منزله فرزند و میان سالها را همچون برادرت بدان . هرکس نزد تو آمد، با او به مهر و محبت برخورد کن و با برادرت با رعایت حقوق برادری، رابطه برادرانه داشته باش .» (34)


بایسته هایی برای خدمت شایسته

1 - منت نگذاشتن

«لم تمش بها علی احد لانها لک، فاذا امننت بها لم تامن ان تکون بها مثل تهجین حالک منها الی من مننت بها علیه لان فی ذلک دلیلا علی انک لم ترد نفسک بها و لو اردت نفسک بها لم تمتن بها علی احد; به خاطر صدقه ای که داده ای، بر کسی منت نگذاری; زیرا قدمی به سود خود برداشته ای در صورتی که اگر منت بگذاری، در امان نیستی از اینکه روح او را آزرده و خود را معیوب کرده ای . زیرا این عمل تو دلیل آن است که تو این کار را به خاطر خود نکرده ای، در صورتی که اگر برای خودت می خواستی، بر کسی منت نمی نهادی .» (35)


2 - استحکام اعتقاد قبل از خدمت

«و اما حق الصدقة فان تعلم انها ذخرک عند ربک و ودیعتک التی لاتحتاج الی الاشهاد فاذا عملت ذلک کنت بما استودعته سرا اوثق بما استودعته علانیة و کنت جدیرا ان تکون اسررت الیه امرا اعلنته و کان الامر بینک و بینه فیها سرا علی کل حال و لم یستظهر علیه فی ما استودعته منها باشهاد الاسماع و الابصار علیه بها کانها اوثق فی نفسک لا کانک لاتثق به فی تادیة ودیعتک الیک; اما حق صدقه و زکاتی که می دهی این است که بدانی آن، پس اندازی است نزد پروردگارت و امانتی است که شاهد نمی خواهد . وقتی چنین باوری داشتی، بر آنچه در نهان به امانت می گذاری، بیشتر اطمینان خواهی داشت تا آنچه آشکارا می دهی . و خود را سزاوار خواهی دید تا آنچه را که می خواهی در نظر دیگران به خدا بسپاری، در نهان بسپاری و در هر حال به عنوان رازی نهفته بین تو و او باشد و حتی در این امانتی که به او می سپاری، از گوشها و چشمها - به دلیل اعتماد بیشتر به اینها و نه به آن جهت که در بازپرداخت امانت به خدا اعتماد نداری - به عنوان شاهد و گواه پشتیبانی نخواهی .» (36)


3 - خدمت به تناسب توان

«ان من اخلاق المؤمن الانفاق علی قدر الاقتار و التوسع علی قدر التوسع و انصاف الناس من نفسه ... ; (37) از اخلاق مؤمن انفاق به قدر توان، توسعه دادن به زندگی به قدر گنجایش، و رفتار منصفانه با مردم و ... است .»


4 - خوش رفتاری با خدمت جویان

آن حضرت هرگاه گدایی نزدش می آمد، می فرمود: «مرحبا بمن یحمل زادی الی الاخرة; (38) آفرین به کسی که بار مرا به آخرت حمل می کند!»


5 - حسن ظن به خدمت جویان

6 - خدمت صادقانه (39)

7 - کوچک نشمردن خدمت

آن گاه که خدمت به مردم خاستگاهی الهی داشته باشد، حجم آن مهم نخواهد بود بلکه کیفیت خدمت و رعایت خلوص و داشتن رنگ الهی، ارزشمند خواهد بود . از این روی گاه خدمت با یک نگاه و ایجاد آرامش روحی در قلب یک فرد، می تواند خدمتی ارزشمند شمرده شود . لذا امام سجاد علیه السلام می فرمود:


«نظر المؤمن فی وجه اخیه المؤمن للمودة و المحبة عبادة ; (40) نگاه مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روی دوستی و محبت، عبادت است .»


نهایت ظرافت و دقت نظر امام سجاد علیه السلام را در این جمله ببینیم که فرمود: «حق کسی که خداوند او را باعث شادی تو کرده و تو را به دست او شاد کرده، این است که اگر واقعا قصد خوشحال کردن تو را داشت، خدا را شکر کنی و به اندازه کافی از او سپاسگزار باشی و به خاطر آغاز چنین خدمتی از طرف او، متقابلا تو هم باعث خشنودی او شوی و در صدد جبران برآیی . و اگر قصد نداشت، باز خدا را شکر و سپاس گویی و بدانی از جانب خداست که باعث شادی تو شده است و آن شخص نیز یکی از عوامل نعمتهای خدا بر تو گردیده است . دوست بداری و خیرخواه او باشی زیرا وسایل نعمتهای الهی هر جا باشند، خود موجب برکت هستند، هر چند از روی قصد نباشد ...» (41)


به این ترتیب، خدمتگزار نباید به حجم کار توجه کند بلکه هر نوع خدمتی را که در توان دارد، نثار دیگران کند .


پی نوشت ها:


1 . تحف العقول عن آل الرسول، ص 278 .


2 . معارج/24 و 25 .


3 . وسایل الشیعه، ج 6، ص 69 .


4 . زندگانی امام زین العابدین علیه السلام، عبدالرزاق موسوی مقرم، ص 316نقل ازلواقع الانوار، شعرانی، ص 28 .


5 . همان .


6 . تحلیلی اززندگانی امام سجاد علیه السلام، قرشی، ج 2، ص 218 .


7 . تحف العقول، ص 409 .


8 . احتجاج طبری، ص 174 (یک جلدی) .


9 . اعلام الدین، ص 299 .


10 تا 15 . زندگانی امام زین العابدین علیه السلام، مقرم، به ترتیب: ص 226، 274، 271، 275، 269 و 245 . که به ترتیب از: تفسیر برهان، ج 1، ص 44، وافی، ج 3، ص 88، مشکاة الانوار، ص 233، لئالی الاخبار، ص 214، مشکاة الانوار، ص 224 و حلیة الاولیاء، ج 3، ص 159 نقل کرده است .


16 . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 325 .


17 . معانی الاخبار، صدوق، ص 27، ح 2 و مستدرک الوسایل، ج 12، ص 95 .


18 . صحیفه سجادیه، «مناجات راجین » .


19 . دارالسلام، نوری، ج 2، ص 145، به نقل از تفسیر عیاشی . شرح داستان حضرت یعقوب را در آن ببینید .


20 . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 262 نقل از مصادقة الاخوان، صدوق، ص 34 .


21 . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 569 .


22 . همان، ص 568 .


23 . صحیفه سجادیه، دعای 20 .


24 و 25 . همان، دعای 30 و ...


26 . تحف العقول، ص 282 .


27 . تفسیر صافی، ص 223 و برهان، ج 1، ص 441 به نقل از عیاشی .


28 . کافی، ج 2، ص 156 .


29 . تفسیر برهان، ج 1، ص 44 .


30 . بلد/14 - 16 .


31 . وافی، ج 3، ص 120، (باب اطعام مؤمن) .


32 . تحف العقول، ص 270 .


33 . همان، ص 267 .


34 . همان، ص 271 .


35 و 36 . همان، ص 259 .


37 . همان، ص 282 و اصول کافی، ج 2، ص 241 .


38 . بحار الانوار، ج 46، ص 98 .


39 . تحف العقول، ص 270 .


40 . همان، ص 282 .


41 . همان، ص 271 .

معناى صراط مستقیم


            رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ فی قولهِ تعالى : «اهْدِنا الصِّراطَ المُسْتَقِیمَ» ـ : «إهدِنا» أرشِدْنا «الصِّراطَ المُستَقیمَ» یَعنِی دِینَ الإسلامِ؛ لأنَّ کُلَّ دِینٍ غیرَ الإسلامِ فَلَیسَ بِمُستَقیمٍ الذی لیسَ فیهِ التَّوحیدُ «صِراطَ الذینَ أنْعَمْتَ علَیهِم» یَعنِی بهِ النَبِیِّینَ و المُؤمِنِینَ الذینَ أنعَمَ اللّه ُ علَیهِم بِالإسلامِ و النبوَّةِ «غَیرِ المَغْضوبِ علَیهِم» یقولُ : أرشِدْنا غَیرَ دِینِ هؤلاءِ الذینَ غَضِبتَ علَیهِم و هُمُ الیَهودُ «و لا الضّالِّینَ» .حدیث و هُمُ النَّصارى . الدرّ المنثور : 1/25 .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ درباره آیه «ما را به صراط مستقیم هدایت فرما» ـ فرمود : «اهدنا» یعنى ما را رهنمون شو، «صراط مستقیم» یعنى دین اسلام ؛ زیرا هیچ دینى جز اسلام راست و مستقیم نیست ، چون توحید و یگانه پرستى در آن نیست، «صراط کسانى که نعمتشان دادى» یعنى، پیامبران و مؤمنان، که خداوند نعمت اسلام و نبوّت را ارزانیشان داشت ، «نه غضب شدگان» ، مى فرماید : مارا به غیر دین آنان که بر ایشان خشم گرفته اى ، یعنى یهود ، راهنمایى فرما ، «و نه گمراهان» یعنى نصارا .

سبک زندگی


شایسته سالاری

نقل است وقتی میرزای شیرازی از دنیا رفت، برخی از عالمان و مؤمنان، از فقیه عادل، سیدمحمد فشارکی که از شاگردان میرزای شیرازی بود، خواستند مرجعیت را بپذیرد. ایشان در پاسخ فرمود: «من خودم را به خوبی می­شناسم که شایسته این منصب نیستم؛ چون منصب مرجعیت و زعامت به جز علم فقه، احتیاج به امور دیگری چون آگاهی عمیق سیاسی و شناخت موضع­گیری­های درست دارد، ولی من انسان غیرقاطع و مرددی هستم و اگر بپذیرم، موجب خرابی و فساد آن می­گردم. من فقط برای تدریس خوبم، نه چیز دیگر.» ازاین رو، مردم و علما به سراغ میرزامحمدتقی شیرازی رفتند و ایشان را به عنوان مرجع انتخاب کردند.1

·                  نقل است «هنگامی که محدث قمی رحمه الله در مشهد اقامت داشت، ماه رمضانی در مسجد گوهرشاد منبر می­رفت. آخوند ملاعباس تربتی که از علمای ابرار و روحانیان پارسا بود، از تربت حیدریه، محل اقامت خود، به مشهد آمده بود تا در ماه رمضان از منبر حاج شیخ عباس قمی استفاده کند.
ملاعباس تربتی با محدث قمی سابقه دوستی داشتند و با همدیگر صمیمی بودند. یک روز محدث قمی از بالای منبر، چشمش به ملاعباس می­افتد که در گوشه­ای از مجلس نشسته و به سخنان وی گوش می­دهد. همان وقت می­گوید: «ای مردم! آقای حاج آخوند تشریف دارند، از ایشان استفاده کنید» و با [وجود] کثرت جمعیت که برای او آمده بودند و مهیای استماع از وی بودند، از منبر به زیر می­آید و از آخوند می­خواهد تا آخر ماه رمضان به جای ایشان در حضور آن جمعیت منبر برود و در آن ماه، دیگر خود منبر نرفت».
2

1. قصص و خواطر، ص 298.
2. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، صص 28 و 29؛ سیمای فرزانگان، ص 153.

آقا میرزا ابوالقاسم جاودان نقل کرده است: شبی آقا شیخ مرتضی زاهد می خواستند جایی بروند. من هم چراغی برداشته بودم و ایشان را همراهی می کردم. من کمی جلوتر از ایشان حرکت می کردم و به اصطلاح، چراغ کشی می کردم. ما از جلوی جمعی از مردم رد شدیم. آنها همه به احترام آقا شیخ مرتضی مؤدبانه ایستاده بودند و به ایشان سلام می کردند. آقا شیخ مرتضی برای احتیاط و برای اینکه اطمینان یابد، پاسخ سلام همه را داده است، تندتند به آنها نگاه می کرد و می گفت: « علیک السلام، علیک السلام، علیک السلام...» خوب یادم هست، ما از جلوی آنها رد شده بودیم، ولی آقا شیخ مرتضی همچنان سرش رو به عقب بود و جواب سلام مردم را می داد.

پس از لحظاتی من متوجه شدم ایشان با اضطراب و با حالتی از ترس، در حال گفتن جملاتی است. به ایشان نزدیک شدم و گوشم را تیز کردم. آقا در حال دعا کردن بود و با چشمانی اشک آلود به خداوند عرض می کرد: « خدایا! خودت لطف کن و کاری کن این مردم مرا همانند بقیه مردم ببینند و بی خودی خیال نکنند من برتری و امتیازی بر آنها دارم...!».3           

3. آقا شیخ مرتضی زاهد، صص174 و 175.            

آیت الله ارباب

جناب حجت الاسلام ناجی می گفت: مرحوم «آیت الله ارباب» دو سه سال آخر عمرش نابینا شد. ایشان دارای مدارج علمی بالایی بود و بسیاری از متون درسی را حفظ کرده بود. روزی از ایشان پرسیدند: آقا! شما پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید؟. این مرد بزرگ جواب داد: من در مسائل علمی ادعایی ندارم، ولی در مسائل شخصیِ خودم فقط دو ادعا دارم. یکی این که در طول عمرم، نه غیبت شنیده و نه غیبت گفته ام. دوم آن که در تمام عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد و کسی را هم ندیدم!.

پی نوشت:

داستان هایی از مردان خدا-میرخلف زاده، ص: 112

منبع:حوزه

سبک زندگی امام باقر علیه السلام


افلح غلام امام باقر علیه السلام می گوید: در خدمت آن جناب به مکه رفتم. همین که وارد مسجد الحرام شد نگاهى به خانه خدا کرده، با صداى بلند شروع به گریه کرد. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت، مردم متوجه شمایند آرام‏تر گریه کنید...

چند حکایت از سبک زندگی امام باقر علیه السلام   

چند روایت را که حاکی از گوشه هایی از شیوه و سبک زندگی و حیات طیبه امام باقر علیه السلام است، از کتاب شریف بحارالانوار جلد 46 با ذکر منبع اصلی آن برای شیفتگان آن حضرت نقل می کنیم:

 

دوستى خود را در قلب برادرت به آن اندازه‏ بدان که تو او را دوست می دارى

 سلمى کنیز حضرت باقر علیه السلام می گوید: هر یک از برادرانش که به خانه آن جناب مى ‏آمدند، آنها را با غذاى خوب پذیرایى می کرد و لباسهاى عالى به ایشان می داد و پول نیز می بخشید. من عرض می کردم، خوب است کمتر مصرف کنید! می فرمود: سلمى، نیکى و ارزش دنیا، کمک به برادران و دوستان است. سلمی می افزاید: جایزه‏هایى که امام می داد از پانصد درهم تا ششصد درهم و هزار درهم بود. از نشستن با برادران دلتنگ نمی شد. می فرمود: دوستى خود را در قلب برادرت به آن اندازه‏ بدان که تو او را دوست می دارى. هیچ وقت از خانه‏اش شنیده نمی شد که به گدا بگویند: خیر باد تو را. یا بگویند، گدا این را بگیر. می فرمود آنها را با بهترین اسمهایشان بخوانید. (کشف الغمه 2 : 320)

 

گریه با صدای بلند در مسجد الحرام

 افلح غلام حضرت باقر علیه السلام می گوید: در خدمت آن جناب به مکه رفتم. همین که وارد مسجد الحرام شد نگاهى به خانه خدا کرده، با صداى بلند شروع به گریه کرد. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت، مردم متوجه شمایند آرام‏تر گریه کنید. فرمود: وای بر تو ای افلح! چرا گریه نکنم؟ شاید خداوند تعالی با لطف و مرحمت به من نگاه کند و این توجه او سبب رستگارى فردایم نزد او شود. گفت، آنگاه به گرد خانه خدا طواف کرد و بعد در مقام ابراهیم به نماز ایستاد. وقتى سر از سجده برداشت، محل سجده ‏اش از اشک چشمش تر شده بود. و هر وقت خنده می کرد می گفت:‏ خدایا بر من خشم مگیر. (کشف الغمة 2 : 319)

 

زینت و خود آرایی برای همسر

 حسن زیّات بصرى می گوید: من و دوستم خدمت حضرت باقر علیه السلام رسیدیم، دیدیم در خانه ای آراسته، یک جامه گلى رنگ بر تن نموده و سر و ریش خود را روغن زده و سرمه کشیده است. پس چند مسأله پرسیدیم، همین که خواستم حرکت کنم، فرمود: حسن! فردا با رفیقت پیش من بیا! من عرض کردم: بسیار خوب فدایت شوم. فردا خدمتش رسیدم، دیدم در خانه ‏ای است که جز حصیر چیزى ندارد و یک جامه خشن پوشیده. رو کرد به دوست من و فرمود: برادر بصرى! تو دیروز آمدى و من در خانه یکی از همسرانم بودم و آن روز نوبت او بود و خانه متعلق به خودش بود. تمام وسائل نیز به او تعلق داشت. او خود را براى من زینت کرده بود من نیز لازم بود خود را برایش بیارایم، مبادا خیالى بکنى. رفیقم گفت: به خدا از خاطرم چیزى گذشت ولى اکنون دیگر هر چه خیال کرده بودم از بین رفت و فهمیدم حق با شما است. (کافی 6 : 448)

 

ما با اجازه او نیامده بودیم که با اجازه او برگردیم!

زراره می گوید: امام باقر علیه السلام براى تشییع جنازه مردى از قریش رفت. من هم در خدمت ایشان بودم. عطا نیز بود؛ زنى با صدای بلند شروع به گریه کرد. عطا گفت: ساکت باش و گر نه بر می گردیم. آن زن ساکت نشد. عطا برگشت. به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: عطاء برگشت! فرمود: چرا؟ گفتم: زنى صدا به ناله بلند کرد، به او گفت ساکت باش و گر نه بر می گردیم. زن ساکت نشد، او برگشت فرمود: ما به تشییع جنازه ادامه می دهیم. اگر بنا شود کار باطلى ببینیم که با حق آمیخته شد و به واسطه آن باطل، ترک حق کنیم، در این صورت حق مسلمان را ادا نکرده ‏ایم. بعد از اینکه امام بر جنازه نماز خواند، صاحب عزا پیش آمده گفت: مأجور باشید! خدا شما را رحمت کند، نمی توانید پیاده راه بروید! برگردید. حضرت باقر علیه السلام از برگشتن خوددارى کرد. عرض کردم: آقا، به شما اجازه برگشتن داد ضمنا من هم کارى دارم می خواهم در مورد آن از شما سؤال کنم. فرمود: ما با اجازه او نیامده بودیم که با اجازه او برگردیم، این ثواب و پاداشى است که در جستجوى آن هستیم؛ شخص هر اندازه از پى جنازه برود پاداش می گیرد. (کافی 3 : 171)

 

واکنش امام در برابر بیماری و مرگ فرزند

 یونس بن یعقوب نقل می کند که چند نفر خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند، دیدند یکى از فرزندانش مریض است و امام خیلى ناراحت و افسرده است و قرار ندارد. با خود گفتند: به خدا قسم اگر پیش آمدى بکند، می ترسیم از امام وضعیتی را که دوست نداریم، ببینیم! اتفاقا چیزى نگذشت که صداى ناله و فریاد از میان خانه بلند شد. دیدند امام علیه السلام آمد ولى گشاده رو بود، بر خلاف وضعى که قبلا داشت. عرض کردند: فدایت شویم! ما می ترسیدیم که اگر چنین اتفاقى بیفتد، شما را آن قدر افسرده ببینیم که ما را هم افسرده کند! فرمود: ما عافیت و سلامتى را براى کسى که او را دوست داریم، دوست می داریم، ولى وقتى امر خدا آمد، در مقابل آنچه خدا دوست دارد تسلیم هستیم. (کافی 3 : 226)

 

عبادت امام

 امام صادق علیه السلام فرمود: من هر شب رخت خواب پدرم را می انداختم و منتظر می شدم تا بیاید؛ وقتى به رختخواب می رفت من به طرف خواب گاه خود می رفتم. یک شب پدرم دیر آمد! بعد از خوابیدن مردم در جستجوى او به مسجد رفتم! دیدم پدرم در مسجد به سجده رفته است و در آنجا کسی جز او نیست؛ صداى ناله‏اش را شنیدم که می گفت‏: خدایا پاک و منزهی تو! تو به حقیقت کلمه پروردگار منی. من از روی بندگی و رقّیت برای تو به خاک افتادم. خدایا عمل من ضعیف است. پس تو آن را برای  من مضاعف فرما. خدایا، روزی که بندگانت را بر می انگیزی، مرا از عذابت حفظ فرما و بر من بازگرد که تو توبه پذیر و مهربانی. (کافی 3 : 323)

 

ثواب مصافحه مؤمنین با یکدیگر

 ابى عبیده می گوید: من با امام باقر علیه السلام سوار یک مرکب می شدیم و همراه هم بودیم؛ من اول سوار می شدم، بعد ایشان سوار می شدند، همین که سوار می شد و قرار می گرفتیم، سلام می کرد و شروع به احوال پرسی و مصافحه می کرد، مثل دو نفر که مدتى یکدیگر را ندیده‏اند. موقع پائین آمدن، اول ایشان پائین مى‏ آمد، وقتى من هم پائین می آمدم، باز سلام می کرد و احوال می پرسید، مثل کسى که مدتى است دوستش را ندیده! عرض کردم: یا ابن رسول الله! شما کارى می کنید که کسى قبلا نکرده، یک بار هم زیاد است. فرمود: نمی دانى چقدر مصافحه (دست دادن) ثواب دارد! مؤمنین وقتى یکدیگر را مى‏ بینند و دست در دست یکدیگر می گذارند، گناهان آنها چون برگ درخت می ریزد و خداوند آنها را مورد توجه خویش قرار می دهد تا از یکدیگر جدا شوند. (کافی 2 : 179)

 

کمک به غلامان و خدمتکاران در منزل

 حضرت صادق علیه السلام فرمود: در کتاب رسول خدا است که هر گاه غلامان و خدمتکاران را به کار وا می دارید، اگر برایشان دشوار بود، با آنها در آن کار مشغول شوید. وقتى پدرم آنها را به کارى وا می داشت، می فرمود: صبر کنید و مى‏ آمد نگاه می کرد، اگر کار سنگین بود می گفت: بسم الله و با آنها مشغول کار می شد و اگر سبک بود از آنها جدا می شد. (کتاب زهد حسین بن سعید اهوازی)

 

مردی که خواست امام باقر را نصیحت کند

 عبد الرحمن بن حجاج از حضرت صادق علیه السلام نقل کرد که فرمود: محمد بن منکدر می گفت: خیال نمی کردم على بن الحسین علیهما السلام بتواند جانشینى مانند خود در علم باقی بگذارد تا  این که خدمت فرزندش محمد بن على (امام باقر علیه السلام) رسیدم. خواستم او را پند دهم، او مرا پند داد. دوستانش گفتند: چگونه تو را موعظه کرد؟ گفت: در شدت گرما به خارج‏ مدینه رفتم. محمد بن على را که مردى فربه بود و تکیه به دو غلام سیاه خود داشت و در زمین خود کار می کرد، دیدم. با خود گفتم، شخصى از بزرگان قریش در چنین ساعتى با این حال در جستجوى دنیا است؛ به خدا قسم او را موعظه خواهم نمود. پیش رفته سلام کردم. جواب مرا با نفسی که از شدت خستگى بریده بود و عرق می ریخت داد. عرض کردم: خدا خیرت بدهد! شخصیتى بزرگ از خاندان قریش در چنین ساعتى با این حال باید در طلب دنیا باشد! اگر در این حال مرگ تو را فرا گیرد چه می کنى؟ خود را از دو غلام جدا نمود و تکیه کرده و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ مرا در این حال فرا گیرد، من در حال انجام یک وظیفه دینى هستم که خود و خانواده ‏ام را از نیاز پیدا کردن به تو و مردم نگه داشته ‏ام! ترس موقعى است که مرگ فرا رسد و مشغول معصیت خدا باشى. عرض کردم: خدا رحمتت کند! من می خواستم شما را نصیحت کنم، شما مرا پند دادى. (ارشاد شیخ مفید: 284)