حاج آقا باید برقصه!"
چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبیند... آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
ادامه مطلب ...
خواستگاری :
وقتی سوار مترو شدم در آن ازدحام جمعیت که بعضی ها با هُل دادن می خواستند جایی برای خود باز کنند مرا به انتهای واگن کشاندند وآنجا محمد را دیدم .
محمد یکی از فرزندان شهید ناصر احمد پور است .
از شهید احمد پور مطالب زیادی شنیده بودم ؛ از اینکه خیلی هوای خانواده اش را دارد و به آنها سر می زند و به آنها کمک می کند .
ادامه مطلب ...
داستان خیانت زن و وفای سگ
نقل کرده اند حرث بن صعصعه چند نفر رفیق داشت که غالبا به صحرا و باغ مى رفتند روزى رفقا را به باغ دعوت نموده بود ، یکى از رفقا به باغ نرفت و رفت خانه حرث بن صعصعه
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...