تفکر موجب کشف اسرار می شود

 «بسم الله الرّحمن الرّحیم»


#تفکر موجب #کشف_اسرار می شود


تفکر در نظام هستی باعث محرمیت انسان با عالَم می شود و موجب می‌شود که موجودات عالم اسرار خود را برای انسان بنمایانند. چگونه است که دستگاه ضبط تشکیل یافته از چند سیم و لحیم می تواند حرف ما را بگیرد و پس بدهد، اما زمین با این عظمت توان این یک ضبط را نداشته باشد؟!


در روایتی یکی از صحابة رسول الله _ صلی الله علیه و آله و سلم _  می‌فرماید: روزی با ایشان از بیابانی عبور می کردیم، ناگهان دیدیم، تمام موجوداتی که در آنجا هستند، اعم از سنگ و چوب و خاک و درخت و ... همه به حضرت عرض می کنند: «السلام علیک یا رسول الله»


 ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم

با شما نامحرمان ما خامشیم


#شرح_مراتب_طهارت#جلداول

استاد#صمدی_آملی

کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg


چهار چیز که بدتر از خود گناه است

 چهار چیز که بدتر از خود گناه است 


پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:

أَرْبَعَةٌ فِی‏ الذَّنْبِ‏ شَرٌّ مِنَ‏ الذَّنْبِ‏ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَار


چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه بدتر است :


1. کوچک شمردن گناه : یعنی وقتی به نامحرم نگاه شهوت آلود میکنی به خودت  بگویی : اینکه چیز مهمی نیست ، زنا که نکردیم ، قتل که نکردیم.


2.  افتخار کردن به گناه : مثلا خاطره ی خلافکاریهای خودت را با افتخار تعریف کنی که بعله زمانی که توی گمرک بودم فلان قدر اختلاس کردم هیچ کس هم نفهمید.


3. شادمانی کردن به گناه : یعنی بعداز گناه  خوشحالی کردن یعنی مثلا بگویی عجب کلاهی سرش گذاشتم ، کیف کردم.


4. اصرار برگناه : مثلا بگویی خوب کردم زدم ، بازهم میزنم ! خوب کردم رشوه گرفتم بازم میگیرم ، خوب کردم مواد فروختم بازم میفروشم تازه راه و چاهش را بلد شده ام .


مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏11، ص: 349

 

کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg


چرا مردم أکثرهم لایعقلون شده اند؟!

 چرا مردم أکثرهم لایعقلون شده اند؟!


در حال حاضر چرا مردم أکثرهم لایعقلون، أکثرهم لایعلمون و أکثرهم لایشکرون شده اند، (چون) بیشتر به دنبال شیطان می روند تا به دنبال خدا؟...


اگر این موجود حقیقتاً انسان شد، درک و شعور دیگری پیدا می کند. انسان تا فهم انسانی پیدا نکند، قرآن به درد او نمی خورد. نصایح و مواعظ به کار او نمی آید.


باید اول با تزکیّه و تقوا انسان شود، تا بفهمد این حرفها درست است. ولی تا زمانی که انسان نشده است، مثل حیوان است؛


همان طور که اگر به حیوان بگویند: داخل باغ مردم نشو، خیانت نکن، درک نمی کند، انسان بدون تزکیه نیز چنین است.


اگر تزکیه پیدا کرد آن وقت، کار درست می شود:


 « قد أفلح من تزکّی» (به یقین کسی که پاکی جست رستگار می شود.)


نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی رحمة الله علیه ، چاپ دوازدهم ، انتشارات قدسیان ،1389 ، ص 108 و 109

کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg



برای دوری از رذایل چه کنیم؟

 پرسش و پاسخ 


پرسش شما: بنده در جهت رفع رذائل اخلاقی تلاش میکنم و برای مدتی موفقم اما دوباره آن رذائل پس از مدتی بر میگردد. چه کنم؟


پاسخ عمومی: 


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم


إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)

به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!


آیه بالا دستور العمل همه سالکان الی الله است. باید با زبان و دل و جان الله گفت و بر آن استقامت ورزید. قالوا ربنا الله یعنی الله گفتن زبانی و دلی. الله دیدن. الله خواستن. الله شنیدن.


همانطور که میدانید العلم امام العمل. علم امام و پیشرو عمل است. یعنی اگر شخصی اعمالش رحمانی است ناشی از علم الهی وی است و اگر کسی اعمال شیطانی دارد ناشی از جهل او میباشد.


شیطان چون جهل داشت شیطان شد و آدم چون علم داشت ادم شد. پس برای اینکه اعمالمان الهی شود و برای اینکه در خودسازی و تزکیه نفس و دور شدن از اخلاقیات پست موفق باشیم میباید به تحصیل علم مبادرت ورزیم.


علم سطحی چندان به کار نمی آید. علم میباید در جان رسوخ کند.


علم نبود غیر علم عاشقی

مابقی تلبیس ابلیس شقی


مدتی درس خواندن و گوش دادن و سپس کمرنگ کردن فایده چندانی ندارد. میبایست تداوم و استمرار داشته باشد. برنامه ریزی منظم داشته باشید. هر روز ساعتی را اولا به تحصیل علم و دقایقی را ثانیا به تفکر و زمانی را ثالثا به مباحثه بپردازید.


تحصیل و مباحثه و تفکر سه بال پرواز به قله علم است. با این سه اصل اساسی علم در تار و پود جانتان رسوخ میکند و انقدر قوی میشود که شما را از اعمال زشت و اخلاق بد باز دارد ان شاء الله.


علاوه بر مسائل فوق در سه اصل دیگر نیز میباید همت کنید:


مشارطه-مراقبه-محاسبه


در ابتدای روز با خود شرط کنید که خلاف رضای خدا عمل نکنید. در طول روز با تمام توان بر عهد خود سعی کنید بایستید. و در اخر شب از خود حساب بکشید. این کار بسیار سختی است و میدانم نفس از انجامش سر باز میزند اما میباید رامش کنید.


با این شش اصل به هدفتان خواهید رسید ان شاء لله .


کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg


سنگی را می‌توان عاشقی آموخت، اما تو را نه....!

شیخ حسن جوری می‌گوید: 


درسالی که گذارم به جندی‌شاپور افتاد، سخنی از "محمد مهتاب" شنیدم که تا گور بر من تازیانه می‌زند. 


دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ می‌ریسد و ترانه‌ زمزمه می‌کند. گفتم:


- ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم. محمد مهتاب گفت: 


-نخست بگو آیا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟

 گفتم: نه.


 گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانه‌ات تو را از غصه‌های بی‌شمار فارغ کرده است؟ 

گفتم: نه.  


گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟

 گفتم: نه.


گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟ 

گفتم: نه.


 گفت: هرگز زیر نم‌نم باران، آواز خوانده‌ای؟

 گفتم: نه.


 گفت: هرگز به آسمان نگریسته‌ای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟ 

گفتم: نه. 


گفت: هرگز خندۀ کودکی نازنین، تو را به خلسۀ شوق برده است؟

گفتم: نه. 


گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بی‌خود کرده است که اگر نشسته‌ای برخیزی و اگر ایستاده‌ای بنشینی؟ 

گفتم: نه. 


گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا کوشش مورچه‌ای، اشک شوق ازدیدۀ توسرازیرکرده است؟

گفتم: نه. 


گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان بوده اند؛ و بگریی چون دیگری گریان بود؟ 

گفتم: نه. 


گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف می‌کنی، چشم دوخته‌ای؟ 

گفتم: نه. 


گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شده‌ای؟

گفتم: نه. 


گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیده‌ای و بر زیبایی و حسن رویت که نعمت خالق است؛ اندیشه کرده ای؟

گفتم: نه. 


گفت: از من دور شو ، که سنگی را می‌توان عاشقی آموخت، اما تو را نه....!

کانال (لاله اى از ملکوت)؛به ما بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/CMVrJj3HXOzeNxJKXcnApg