چشم آدمی را مگر خاک پر کند...

چشم آدمی را مگر خاک پر کند...


گویند اسکندر به وقت مرگ به نزدیکانش وصیت کرد و گفت وقتی من از دنیا رفتم؛ جسد مرا در تابوت بگذارید و یک دستم را از تابوت بیرون کنید تا مردم بدانند من که همه عالم را مُسّخر کرده ام با آن همه ثروتی که داشتم با دست خالی از این دنیا میروم و هر کجا دستم خود بخود به درون تابوت رفت مرا همان جا دفن کنید.

پس از مدتی اسکندر از دنیا رفت.

او را در تابوتی گذاشتند و همانطوری که وصیت کرده بود دستش از تابوت بیرون گذاشته و تابوت را گردش دادند. چند شبانه روز تابوت را گرداندند اما دست در تابوت نرفت که نرفت. در عین ناامیدی به مرد دهقانی رسیدند.

دهقان عاقل و دانا بود. با دیدن این منظره مقداری خاک از زمین برداشت و کف دست اسکندر گذاشت. ناگهای دست خود بخود در تابوت افتاد. دهقان آهی کشید و گفت چشم آدمی را مگر خاک پر کند. پس طبق وصیت اسکندر جسد او را همانجا دفن کردند....


نور معرفت در دل کم خور

نور معرفت در دل کم خور 


گویند عابدی یک شب ده من غذا خورد و تا سحر یک ختم قرآن در نماز قرائت نمود.

صاحبدلی این حکایت را شنید و گفت: اگر آن عابد نصف نانی می خورد و می خوابید، مقامش در نزد خدا برتر بود. زیرا کیفیت قرائت مهم است نه کمیت آن.


اندرون از طعام خالی دار


تا در او نور معرفت بینی


تهی از حکمتی به علت آن


که پری از طعام تا بینی 


به نیکی گرای و میازار کس

امام احمد غزالی نویسنده کیمیای سعادت، در یکی از وعظ های خود گفت: 

ای مسلمانان! من از چهل سال پیش بر شما وعظ و پند گفته ام ، در این مدت تمامی آنچه را که به عنوان وعظ و پند و نصیحت بیان کرده ام ، خلاصه ی آن را فردوسی در این دو بیت آورده است:


ز روز گذرکردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن


به نیکی گرای و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس


عمّه ام زینب

امام سجاد علیه السّلام فرمودند :


إنَّ عَمَّتی زَینَبَ مَعَ تِلکَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها فی طَرِیقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَکَتْ [تَهَجُّدَها ] لِلَیلَةٍ ؛


 عمّه ام زینب، با وجود همه مصیبت ها و رنجهایى که در مسیرمان به سوى شام به او روى آورد؛ حتّى یک شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت .


 وفیات الأئمه ، ص ۴۴۱


چگونه بدانیم خدا ما را دوست دارد یا خیر؟

چگونه بدانیم خدا ما را دوست دارد یا خیر؟

قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقرعَلَیْه السلام: 

إذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فیکَ خَیْراً، فَانْظُرْ إلى قَلْبِکَ فَإنْ کانَ یُحِبُّ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یُبْغِضُ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیکَ خَیْرٌ; وَاللّهُ یُحِبُّک، وَ إذا کانَ یُبْغِضُ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یُحِبّ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیکَ خَیْرٌ; وَ اللّهُ یُبْغِضُکَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ أحَبَّ.

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: 

اگر خواستى بدانى که در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه، به درون خود دقّت کن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه، ناخوشایندى، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد و خداوند تو را دوست مى دارد. 

ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت، ناخوشایند باشى و به اهل معصیت عشق و علاقه ورزیدى، پس خیر و خوبى در تو نباشد و خداوند تو را دشمن دارد. 

و هر انسانى با هر کسى که به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.

"اصول کافی، جلد2،صفحه 126"