داستانی از امام جواد علیه السلام

مجلس مناظره ای راه انداختند . 

بزرگترین دانشمندشان را دعوت کردند. 

امام را هم. 

همه که جمع شدند یحی بن اکثم بلند شد. 

مجلس ساکت شد.

پرسید :"اگر کسی برای مراسم حج محرم شده باشد و شکاری را بکشد تکلیفش چیست؟"

امام جواب داد:

" این شخص زن است یا مرد؟

بزرگ است یا بچه؟

آزاد است یا بنده؟

کارش عمدی بوده یا نه؟

بار اولش بوده که این کار را کرده؟

حالا چی؟ پشیمان شده؟

شب این کار را کرده یا روز؟

حجش عمره بوده است یا واجب؟

شکار پرنده بوده یا نه؟

بزرگ بوده یاکوچک؟"

همه شان ساکت شده بودند و بهت زده امام را نگاه می کردند.

از شنیدن حالت های مساله رنگ صورتهای شان مثل گچ سفید شده بود.

فهمیدند که  شکست خورده اند.

برگرفته از کتاب « وسعت آفتاب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد