اگر شیطان نبود باز هم انسان ها به انحراف کشیده می شدند؟


برای این که چنین تصوری پیش نیاید، باید تصویری از زمان ظهور داشته باشیم. مرحوم سید بن طاووس در کتاب «سعد‌السعود» به نقل از کتاب «ادریس پیامبران» زمان ظهور را چنین به تصویر می‌کشد:

«آن روز، زمانی است که زمین از کفر و شر و گناه پاک می‌شود و خداوند برای آن عصر، بندگانی را انتخاب می‌کند که قلب‌های آنها را برای ایمان امتحان کرده و درونشان را با ورع، اخلاص، یقین، تقوا، خشوع، صدق، حلم، صبر، وقار، پرهیزگاری، بی‌رغبتی نسبت به دنیا و اشتیاق به آنچه در نزد خداوند است، آزمایش نموده است.» (1)

از این تعابیر و روایاتی شبیه به این روایت، معلوم می‌شود که دوران حضور حضرت، دورانی است که از لحاظ معنوی و اخلاقی بسیار درخشان خواهد بود.

در آن زمان به دلیل پیشرفت فوق العاده بشر در عرصة عبادت و بندگی، امتحان و آزمایش بندگان نیز وارد مرحله جدیدی خواهد شد. به عبارت دیگر، وضعیت به گونه‌ای خواهد بود که عرصه‌ای برای شیطان نخواهد ماند و کسی نخواهد بود که از او پیروی نماید، و از روایت به زانو درآمدن شیطان و تسلیم شدن او، این مطلب، قابل استفاده است.

برای این که معلوم شود چگونه ممکن است شیطانی که در طول تاریخ، افراد بسیاری را منحرف و گمراه کرده است، اثر خود را از دست بدهد، مثالی می‌زنیم: اگر به دانش‌آموزی که در مقطع ابتدایی یا راهنمایی تحصیل می‌کند گفته شود: جلسه امتحانی وجود دارد که به شخص اجازه داده می‌شود تا کتاب را همراه خود ببرد و در جلسة امتحان از آن استفاده نماید، او باور نمی‌کند. به این دلیل که با خود می‌اندیشد اگر کتاب در اختیار انسان باشد، امتحان مشکلی نخواهد داشت و همه سۆالات را می‌تواند از روی کتاب جواب دهد. اما این مسئله برای یک دانشجو حل شده است؛ زیرا می‌داند امتحان‌هایی وجود دارد که بردن و بازکردن کتاب، کمک قابل ملاحظه‌ای به انسان نمی‌کند؛ زیرا امتحان به قدری سطح بالا و دقیق است که بودن یا نبودن کتاب بی‌تأثیر است.

در زمان حکومت حضرت نیز اولاً، به دلیل پاکی معنوی بسیار بالای جامعه، اصلاً امکان وجود شیطان نیست و جامعه وجود او را برنمی‌تابد و حتماً باید از بین برود تا طهارت زمین کامل شود؛ ثانیاً، با از بین رفتن شیطان، انسان‌ها با عوامل دیگری امتحان می‌شوند؛ زیرا هنوز نفس انسان ـ که او را دنبال خواسته‌های خود می‌کشد وجود دارد و مبارزه با نفس، جهاد بزرگی است که ربطی به وجود یا عدم وجود شیطان ندارد. انسان تا در دنیاست، امتحان می‌شود و با امتحان و اختیار و انتخاب، ارزش او معلوم می‌شود. از طرف دیگر، موارد امتحانی به فراخور پیشرفت معنوی انسان به قدری دقیق و ظریف می‌شود که حتی با نبودن شیطان هم امتحان تمام عیاری خواهد بود؛ و این دقیق بودن امتحان از، احادیثی معلوم می‌شود که بیان می‌کنند در آن دوران، گرفتن سود از برادر دینی حرام خواهد بود؛ هرکس هر مقدار که احتیاج دارد از جیب برادر دینی خود برخواهد داشت؛ برادر دینی از برادر دینی خود ارث خواهد برد؛ گرفتن وثیقه از برادران دینی حرام خواهد بود؛ کمک به برادر دینی واجب خواهد شد و بسیاری از مسائل دیگر که وقتی از ائمه علیهم السلام دربارة زمان آنها سۆال می‌شد، می‌فرمودند: «این حکم در زمان ظهور اجرا خواهد شد».

درخواست شیطان شامل دو قسمت بود: یکی مهلت خواستن، و دیگری تعیین زمان مهلت که خداوند، درخواست دوم را قبول نکرد. لذا وقتی شیطان گفت: «می‌خواهم تا قیامت وقت داشته باشم!» خداوند در جواب فرمود: «تو تا وقت معیّنی اجازه داری.» از همین عوض شدن جواب معلوم می‌شود که خداوند درخواست او را نپذیرفته است

پس هرچند با از بین رفتن شیطان، انسان تصور می‌کند که ترک گناه آسان می‌شود، اما این همان تصور دانش آموز ابتدایی از بردن کتاب به جلسه امتحان است؛ زیرا امتحان هم به همان میزان دقیق خواهد شد و امتحان دادن سخت‌تر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد