عمو پورنگ نوشت:
همسفرم بود
خیلی خوش زبان و باادب
ساده وشیرین ؛ با همون روحیات پاک کودکانه
وقتی پرسیدم برادر یا خواهر داری با تبسمی معصومانه گفت :
نه ندارم ولی داریم میرم "امام رضا" که امضاش رو بگیریم
با تعجب پرسیدم :
مگه باید امام رضا امضا بده!!؟ جواب داد: بله ؛ تازه پارسال هم از امام رضا خواستم امضا بده بریم کربلا؛ که امسال جور شد میخواهیم بریم!!
لحظه ای به فکر رو رفتم و گفتم ؛ خب اگه امام رضا بهت یه داداش داد اسمش رو چی میذاری..؟؟
نگاهی به چشمانم کرد و گفت:
"حسین "
لحظه ای منقلب شدم دستی بر سرش کشیدم و پرسیدم:
مگه اسم تو چیه دخترم؟
جواب داد:
"فاطمه "
تبلیغ و مبلّغ در سیمای روایات
الامامُ الرِّضا علیه السلام : «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،»[قال الرّاوی:] فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا.»(1)
خداوند رحمت کند کسى که امر ما (مکتب اهل بیت و تشیع ) را زنده کند. کسى پرسید که امر شما چگونه احیا مى شود؟
فرمود: معارف و علوم و فرهنگ ما را باید بگیرند و آن را به دیگران بیاموزند، زیرا اگر مردم خوبى ها و محاسن کلام ما را بشنوند و بشناسند، از ما خاندان رسالت پیروى خواهند کرد.
نکته ها و پیام های حدیث:
1 ـ امام علیه السلام برای کسانی که احیای امر اهل بیت کنند دعا فرموده است.
2 - رحمت خداوند شامل شخصی می شود که امر معصومین علیهم السلام را تبلیغ و زنده کند؛ (رحم الله عبدا احیا امرنا.)
3 ـ فراگیری معارف اهل بیت و تبلیغ آن احیای امر ائمه معصومین علیهم السلام است؛ (یتعَلّم عُلومَنا و یعلمَها... .)
4 ـ بهترین راه تسخیر قلوب مردم و کشاندن آن هابه سوی اهل بیت علیهم السلام ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان ـ تبلیغ و گسترش سخنان گهربار معصومین علیهم السلام است؛ (لو عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا.)
5 ـ علوم اهل بیت علیهم السلام چون به مبدأ وحی مرتبط است، زمینه ی پذیرش آن در هر انسانی که از فطرت الهی منحرف نشده باشد، وجود دارد؛ لاَتَّبَعُونا.
6 ـ واقعیت موجود؛ یعنی، عدم پذیرش اسلام و مرام و مسلک اهل بیت علیهم السلام از سوی اکثر مردم دنیا، نشانگر نقص در تبلیغ آئین اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از سوی مبلّغان اسلامی است ـ البته ناگفته نماند که بخش بزرگی از این نقیصه، ناشی از موانع متعددی است که دشمنان بر سر راه تبلیغ و گسترش دین مبین اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام ایجاد کرده اند.
پی نوشت ها:
1 ـ میزان الحکمة، ج 8، ح 13797.
شیعیان نمیدانند خدا چه نعمتهایی به آنها داده است. جلو خندهشان را میگیرند. گریه را دوست دارند. دیگران نه خنده دارند و نه گریه و نه لذت. آنچه را هم میبینی که مثلا بازی میکنند یا کارهای دیگر انجام میدهند برای تسلیت است.
از خودشان هیچ ندارند. مثل کسی که مرض بدی مثل سرطان دارد. جلو او کاری میکنند که خودش باشد. ترحم میکنند. این تفریح دنیا برای تسلیت آنهاست. در این دنیا یک لفت و لیسی برای خودشان درست میکنند. شیعیان و دوستان اهل بیت(ع) غیر از این عالم به عالم دیگری قائلند. به جای این که کلاس خنده بروند، تمرین گریه هم میکنند تا از این دنیا جان به در برند.
ان شاء الله خدا آن پشت پرده را همین جا نشانمان بدهد که چقدر سرور خوابیده است! چقدر علم و حیات خوابیده است! هر چیز خوب و زیبا که از این عالم رفته است در آن جا با شماست. در پشت پرده از انبیا و اولیا بگیرید. زیباهای خدا که در عالم آمدند و رفتند، همه آن طرف هستند.
گاهی میبینید کسی از بیچارگیاش میگوید، اما در او بهجت و سرور خوابیده است، یک جا گریه و ناله می کند و در عین حال که دارد غصهها را می گوید و از خدا و پیغمبر میخواهد که کارها را سر و صروت بدهد، یک لبخند نشان میدهد. مومن وقتی درد دل پیش خدا و ائمه(ع) میکند نهایت لذتش را میبرد.
لذا به دوستان و شیعیان مبادا ترحم کنید! اگر می خواهید کمک مالی بکنید نگویید بیچاره است. امامهای ما این را دوست ندارند. نشنیدهاید که حضرت صادق(ع) یک روز نشسته بود. مردی خدمت حضرت نشست و عرض کرد: یکی از شیعیان سر و وضعش خیلی خراب است؛ نان ندارد، پول ندارد،... کُلفَتمند است. اگر پول داشتیم کمکش میکردیم، و از این قبیل صبحتها، به طوری که خیال میکرد حضرت را گریه میاندازد.
حضرت چهار زانو نشسته بود. یک مرتبه دو زانو شد و غضب کرد و یک نگاهی کرد و فرمود: پناه میبریم به خدا که کسی درباره دوست ما ترحم کند. ببینید چقدر دوستانشان نزد آنها عزیزند. ترحم به حیوانات خوب است، به کافر هم خوب است؛ اگر جا ندارد، لباس ندارد، غذا ندارد، به او بدهید. ثواب دارد. خداوند خیلی دوست دارد. اما به دوست اهل بیت منت سر میگیرند. اینها بزرگ و عزیزند؛ «سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین»این از اسرار محبت و ولایت است. مال شرافت ولایت ائمه(ع) است.
کتاب طوبی محبت – ص 79
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی
محافظ آقا(مقام معظم رهبری)تعربف می کردو می گفت:
رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید؛ توی مسیر خلوت آقا فرمودند ، اگر امکان داره کمی هم من رانندگی کنم.
می گفت :بعد از چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود ؛ تا آقا را دید هُول شد و زنگ زد به مرکزشون و گفت :
قربان یه شخصیت اومده اینجا...
از مرکز گفتن کدوم شخصیت ؟
گفت قربان نمی دونم کیه ولی گویا خیلی آدم مهمیه که حضرت آقا ، رهبر انقلاب رانندشونه!!!!
این لطیفه را حضرت آقا تو جمعی بیان کردند و فرمودند:
ببینید می شه لطیفه ای رو گفت ، بدون اینکه به کسی یا قومی توهین شود