-
صلوات مرا نجات داد.
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:51
آیت الله محسن قرائتی: اواخر حکومت شاه بود. عدّه اى از کارمندان را از روى اکراه در یک راهپیمایى بنام پشتیبانى از قانون اساسى سازمان دادند، در میان آنان پهلوانى ورزیده بود که احساس کرد مى تواند در بهم زدن راهپیمایى نقشى داشته باشد. او گرچه انقلابى نبود امّا اعتقاد مذهبى داشت. کم کم بر اجتماع مردم افزوده مى شد، محل...
-
یاران آخرالزمانی
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:50
یاران آخرالزمانی روزی رسول خدا(ص) در بین جمعی از اصحاب خود، دوبار فرمودند: «خدایا دیدار برادرانم را نصیبم کن.» اصحابی که دور حضرت بودند، گفتند: ای رسول خدا، آیا ما برادران شما نیستیم؟ حضرت فرمودند: خیر، شما یاران من هستید؛ و برادران من قومی هستند که در آخرالزمان به من ایمان می آورند در حالی که مرا ندیده اند. خدا اسامی...
-
"آقاجان"
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:48
"آقاجان" آلودگی دلهایمان ازحدّهشدارفراتررفته است نفسهایمان به شماره افتاده... سالهاست زندگیمان تعطیل رسمیست.. از هر چاله ای به زحمت خارج می شویم در چاهی عمیق سقوط می کنیم... مدام در مهلکه ها گرفتاریم و راهی به جایی نمی بریم آقا جان ما که زیاد از خدا فرجتان را می خواهیم ؛ اما آقای مهربانتر از مادر، حال زار...
-
چرا امام زمان ظهور نمیکنند؟؟؟
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:48
چرا امام زمان ظهور نمیکنند؟؟؟ این روایت را با دقت بخوانید... ماجرای هارون مکی و تنور آتش ماءمون رقى نقل مى کند: روزى خدمت امام صادق علیه السلام بودم ، سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرده ، نشست . آن گاه عرض کرد: یابن رسول الله ، امامت حق شماست زیرا شما خانواده راءفت و رحمتید، از چه رو براى گرفتن حق قیام نمى کنید، در...
-
دروغ
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:46
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ * *فیلسوف است** * *کسی که راست و دروغ برای او یکی است، * *چاپلوس است** * *کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوید، * *دلال است** * *کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد، * *گدا است** * *کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد، * *قاضی است** * *کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ...
-
همه برای تو...
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:46
« وَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السّمواتِ وَ ما فِی الاَرضِ جمیعاً مِنهُ » سوره : جاثیة - آیه : ١٣ همه برای تو... تو برای که؟؟ تو برای چه؟؟
-
چرا گریه می کنی ؟
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:45
جمال وفا فردی از صالحین بر مردى گذر نمود که در حال کباب نمودن گوشت بر روی آتش بود ... آن مرد صالح با دیدن این منظره بشدت گریست ... شخصی که در حال درست نمودن کباب بود با تعجب پرسید : چه چیزی باعث گریه تو شده است ؟ آیا محتاج گوشت هستی ؟ آن مرد در جواب گفت : نه . کباب زن دوباره پرسید: پس چرا گریه می کنی ؟ وی جواب داد :...
-
کفش ده ساله
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:44
کفش ده ساله هیچ یک از هم کلاسی ها حرف او را نمی پذیرفتند. «کفش هرچقدر هم که خوب باشه حتی کفش چرمی خوب بیش از 3 یا 4 سال دووم نمیاره .. چه برسه به 10 سال!! » « تازه تو همش میگی که بابات همیشه همین یک جفت کفش رو می پوشه..این دیگه هرگز امکان نداره!» هفته بعد که پدر داستان ما به مدرسه آمد ، بچه ها خیره بودند به کفش هایی...
-
علم امام علی علیه السلام
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:44
ابن عباس گوید: روزی عمر بن خطاب به امیرالمومنین (ع) گفت: ای اباالحسن، از این تعجب نمی کنم که به تمامی مسائل پاسخ می گویی، بلکه متعجبم که چگونه بی درنگ و بدون تفکر به آنها پاسخ می دهی؟! حضرت علی (ع) در پاسخ او دست خود را باز کرده و فرمود: این چند تاست؟ عمر بلافاصله گفت: پنج تا. حضرت فرمود: چرا در نظر دادن عجله کردی؟...
-
با حضرت ابوالفضل – علیهالسلام- قهر نکن!
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:42
با حضرت ابوالفضل – علیهالسلام- قهر نکن! حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: در کتاب دارالسلام آمده است: طلبه ای سه حاجت داشت و مدت ها به زیارت حضرت ابوالفضل(علیه السلام) مشرف می شد. روزی در حالی که در مقابل ضریح با کمال ادب و احترام ایستاده و مشغول زیارت بود، ناگاه دید عده ای از زنان عرب با پای برهنه و در حالی که...
-
پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:42
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند. صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند، از پشت پنجره زن همسایه را دیدند که لباس هایی را که شسته است آویزان میکند. زن گفت: ببین؛ لباسها را خوب نشسته است. شاید نمی داند که چطور لباس بشوید شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد، این گفتگو اتفاق...
-
دو درس مهم
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:41
1- از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر می دهم، چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست. 2-مبارزه انسان را داغ می کند و تجربه انسان را پخته می کند! هرداغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته اى دیگر خام نمی شود
-
۱۲ حرف
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:41
لا اله الا الله۱۲ حرف محمد رسول الله۱۲ حرف علی بن ابی طالب۱۲ حرف امیر المومنین۱۲ حرف فاطمه الزهراء۱۲ حرف الحسن المجتبی۱۲ حرف الحسین الشهید۱۲ حرف الامام السجاد۱۲ حرف الامام الباقر۱۲ حرف الامام الصادق۱۲ حرف الامام الکاظم۱۲ حرف الامام الرضاء۱۲حرف الامام الجواد۱۲ حرف الامام الهادی۱۲ حرف الحسن العسکری۱۲ حرف القائم المهدی۱۲...
-
آشتی با امام زمان
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:39
آشتی با امام زمان تا کسی را نشناسی....؛؛ عاااااشقش نخواهی شد!!!! همیشه اولین قدم برای یک پیوند ،، شناخت زیباییها و کمالات فردی است که قرار است، با او رفاقت کنیم... آیا وقت آن نرسیده،، که امام مظلوم و غریب مان را، برای آغاز یک ارتباط صمیمی و عاشقانه انتخاب کنیم؟؟؟ یقین کنید که؛؛ تا نشناسیمش.... آشتی با او ممکن نخواهد...
-
شعری زیبا از رهبرمعظم انقلاب برای
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:38
شعری زیبا از رهبرمعظم انقلاب برای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع): حسین جان! روزی که شود "اذا السما انفطرت " وانگه که شود" اذا النجوم انکدرت " من دامن تو بگیرم اندر "سئلت" گویم صنما "بای ذنب قتلت" عشق تو مرا "الست منکم ببعید " هجر تو مرا " ان عذابی...
-
«بشکن و بخور و برای من دعا کن.»
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:38
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: «بشکن و بخور و برای من دعا کن.» بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد. ‼️ آن مرد گفت: «گردوها را میخوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!» بهلول گفت: «مطمئن باش اگر در راه خدا دادهای، #خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!» چه خوبه کارامون فقط برای رضای خدا باشه...
-
مرگهای ناگهانی
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:37
مرگهای ناگهانی در کنار مصائب جمعی و گروهی بلایای شخصی و فردی وجود دارد که نه قابل پیش بینی است و نه قابل پیش گیری بی خبر و به طور ناگهانی میآید و برق آسا به زندگی خاتمه میدهد یعقوب بن داود وزیر مقتدر و نافذ الکلمه مهدی عباسی بود برادری داشت به نام عمر بن داود که او نیز به اعتبار برادرش مورد توجه مردم بود. روزی عمر...
-
ایمان به خدا
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:36
ایمان به خدا مرد جوانى که مربى شنا و دارنده چندین مدال المپیک بود ، به خدا اعتقادى نداشت . او چیز هایى را که درباره خداوند و مذهب مى شنید مسخره مى کرد . شبى مرد جوان به استخر آموزشگاهش رفت . چراغ خاموش بود ولى ماه روشن و همین براى شنا کافى بود . مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر...
-
هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:35
روزی شخصی به دهکده ای میرفت. در بین راه زیر درخت گردوئی به استراحت نشست و در نزدیکی اش بوته خربزه ای را دید. او به فکر فرو رفت که چگونه خربزه به این بزرگی از بوته کوچکی بوجود می آید و گردوی به این کوچکی از درختی به آن بزرگی ؟ سرش را به آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا! آیا بهتر نبود که خربزه را از درخت گردو خلق می کردی...
-
«وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ ؛
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:34
نقل شده است که: عارفی با خود میاندیشید آیا در قرآن مجید آیه ای وجود دارد که مضمون این حدیث را تأیید نماید: «یَخرُجُ روحُ الموُمنِ مِن جَسَدِه» ا یَخرُجُ الشَّعرُ مِن العَجین؛ روح مؤمن به هنگام جان دادن چنان آسان از جسدش بیرون میرود همانند بیرون آمدن مویی از اندرون خمیر.» عارف مذکور تمامی قرآن را از اول تا آخر با...
-
سرشار از عشق
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:31
روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید ولبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و...
-
بند کفش علامه امینی(ره)
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:30
بند کفش علامه امینی(ره) گفته می شود: یک عالمی به عیادت علامه میرود، ایشان در بستر بیماری بود ازعلامه امینی سؤال میکند که اگر کسی به حضرت ابوالفضل(علیه السلام) علاقه نداشته باشد ایمانش مشکلی پیدا میکند؟ علامه امینی با همان حالشان بلند میشوند مینشینند میفرماید حضرت عباس علیه السلام که هیچ جای خود دارد، اگر به بند...
-
" خداوندا "
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:28
" خداوندا " برگ در هنگام زوال می افتد و میوه به هنگام کمال اگر قرار بر رفتن است میوه ام گردان و بعد ببر " بارالها " زمین تنگ است و آسمان دلتنگ بر من خرده نگیر اگر نالانم... من هنوز رسم عاشقی نمی دانم " خداوندا " کمکم کن پیمانی را که در طوفان با تو بستم, در آرامش فراموش نکنم و در طوفان های...
-
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:27
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه:توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ،...
-
روستایی فقیر
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:26
روستایی فقیر روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک...
-
پدر
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:26
پدر مردی ۸۵ ساله با پسر تحصیل کرده ۴۵ ساله اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟ پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه. بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟ عصبانیت در پسرش...
-
ﺷﮕﻔﺖﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 09:25
اﺯ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﺷﮕﻔﺖﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟» ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﻋﺠﻠﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ! ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﭘﺲﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ، ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻃﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻃﻮﺭﯼ...
-
خاکی از بهشت؛
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1395 14:06
خاکی از بهشت؛ در زمان شاه صفوى سفیرى (که در علوم ریاضیه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضمایر و اسرار و اخبار غیبیه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ایران آمد در آن زمان پایتخت ایران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا که تحقیقى درباره ملت و اسلام کند و دلیلى براى آن پیدا نماید. سلطان وقتى او را دید و از...
-
هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب....!!
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1395 13:47
پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل میکرد: گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند وبخاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او...
-
دانه های گل
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1395 09:13
پادشاهی سه پسر داشت؛ باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. با وزیر خود مشورت کرد و هر سه پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانه گل داد و گفت: من مدتی به سفر می روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی گردم این دانه گلها را تر و تازه به...