نامردیست که از دیگری حاجت بطلبم

روزی پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت نیمه شب خواب دید که او بی گناه است
سپس او را آزاد کرد پادشاه به درویش گفت حاجتی بخواه
درویش گفت :
وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا ازبند رها کنی نامردیست که از دیگری حاجت بطلبم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد