شیخ جعفر شوشتری

روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند
که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند.

 شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
استاد، چه شده که این‌گونه اشک می‌ریزید؟ آیا کسی به شما چیزی گفته؟

شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: آری... یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرد. 

همه با نگرانی پرسیدند: مگر چه گفت؟
 
شیخ در جواب می‌گوید: او به من گفت: شیخ جعفر، من همانی هستم که همه می‌گویند، آیا تو هم همانی هستی
 که می‌گویند؟! و این سؤال حالم را عجیب دگرگون کرد.
 
بیایید ما نیز این سؤال را از خودمان بپرسیم: آیا ما، همانی هستیم که همه می گویند..؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد