در کتاب خزائن الاخبار و مجالس المتقین آمده است که:
خدیجه خاتون (علیها السلام) از پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از قیامت سوال نمود،
وقتى که عرض اعمال بنده بر خدا مى شود، پس آن حضرت گریه کرد.
حضرت خدیجه عرض کرد: یا رسول الله چرا گریه مى کنى؟
فرمود: از وسعت رحمت خدا در آن روز بر بندگانش،
اى خدیجه چون روز قیامت بنده را نزد خدا حاضر مى کنند، خطاب مى شود،
ای بنده من! اطلاع دارى که فلان روز و فلان شب چه کردى؟
عرض مى کند: خداوندا مى دانم،
پس یک یک گناه او را به او اظهار مى کنند و او اقرار مى کند،
تا به گناهى مى رسد که در کمال قباحت باشد.
پس بنده سر خجالت به زیر اندازد و عرق به صورت او جارى شود.
خداوند مى فرماید:
اى بنده من چرا جواب نمى گوئى؟
بنده عرض مى کند:
الهى شرمسارم، نمى توانم جواب بدهم.
خطاب مى رسد:
اى بنده تو با اینکه لئیمى و پستى از من شرم مى کنى و من با کریمى خود چگونه شرم نکنم از تو،
اى بنده، تو را حیاء ندامت و پشیمانى است و مرا حیاء کرم.
گناه در میان دو حیاء بقائى ندارد.
پس خداوند به کرم خود بنده را مى آمرزد و داخل بهشت مى کند.