القاب امام رضا(علیه السلام)

لقب

ابالحسن


 

کنیه، لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می شود؛ یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی. اعراب برای عرض احترام به یکدیگر با کنیه نام هم را صدا می کنند. معمولاً کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می سازند ولی گاهی هم قبل از به دنیا آمدن فرزند وقتی می خواهند به یک نفر احترام بگذارند، او را با کنیه صدا می زنند. درباره امام رضا(ع) هم همین اتفاق افتاده است . با اینکه امام (ع) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی (ع)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت سومین فرد از آل علی (ع) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم)، کنیه جدشان - یعنی امام علی (ع) - را به ایشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا می زند. این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(ع) برای حضرت انتخاب کرد. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می شود. ابوالحسن اول کنیه امام علی (ع) و ابوالحسن ثالث، کنیه امام دهم حضرت علی بن محمد امام هادی (ع) است.

 

 ثامن، ثامن الائمه یا ثامن الحجج

 

درزمان امام موسی کاظم(ع) ، انحرافی درمسیر تشیع صورت گرفت وگروهی برادر بزرگ تر آن امام یعنی اسماعیل (پسر امام صادق (ع)) را امام هفتم خواندند. پس از آغاز امامت امام رضا(ع) درسال 183 قمری، پیروان ایشان تاکید فراوانی بر لقب «ثامن»یا هشتم داشتند تا آن اشتباه دیگر تکرار نشود.از نکات جالب تاریخ اینکه امام هشتم شیعیان، معاصر مامون عباسی بود که هشتمین خلیفه عباسی به حساب می آید.

 

رئوف

این لقبی است که بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودلیلش شهرت ایشان به برآورده کردن حوائج زائران است.

 

رضا


معروف ترین لقب امام هشتم رضاست. این لقب را دشمن امام(ع) یعنی مامون به آن حضرت داده بود. چنان که طبری و دیگران می نویسند، بعد از ولایتعهدی امام (ع) مامون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند. روی این سکه ها که الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده:  «الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی».

مامون، لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود. این شعاری است که اولین بار مختار درقیامش که به خونخواهی امام حسین (ع) بود، در کوفه از آن استفاده کرد(سال 76ق). این شعار یعنی «ما فقط به حکومت کسی از آل محمد راضی هستیم.» این شعار را بعدها داعیان عباسی (کسانی که برای قیام به نفع بنی عباس وعلیه بنی امیه دعوت می کردند، مثل ابومسلم خراسانی) هم به کار بردند وحالا مامون می خواست وانمود بکند که اوست که این شعار و آرزوی قدیمی را تحقق بخشیده است.

حدیثی هم از امام جواد(ع) در «عیون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالی که می گوید چرا پدر شما را رضا نامیده اند، فرموده اند: «زیرا مرضی (= مورد رضایت) خدا در آسمان ومرضی رسول خدا وائمه او درزمین بود». آن شخصی به سوالش اصرار می کند. می پرسد مگر باقی پدران شما مرضی خدا ورسول نبودند؟ امام جواب می دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود که مرضی موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون این حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

  

سلطان

 

اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی، سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد. اولین سلطان هم جعفر وزیر بود که در دوره ای کنار خلیفه، سلطان هم وجود داشت.بعد از سرکوبی برامکه اما تا مدت ها دیگر سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایتعهدی امام هشتم(ع) این لقب را دوباره به ایشان دادند.

در دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد. وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است...»

 

ضامن آهو


بعد از «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم «ضامن آهو» است وجالب اینکه درهیچ کدام از منابع کهن تاریخی ، داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(ع) نیامده است. قدیمی ترین منبعی که چنین لقبی آورده ، این شهر آشوب (متوفای 588ق) در«مناقب آل ابی طالب» است که در وصف آن حضرت - جایی که درجریان ذکر وقایع سفر امام (ع) به ایران به نیشابور می رسد- یک بیت شعر از شاعری به نام «ابن حماد» نقل می کند که به این شکل :«الذی لاذت به الظبیه والقوم جلوس / من ابوه المرتضی یزکو ویعلو و یروس» یعنی اوکسی است که آهوی ماده به او پناه آورد؛ درحالی که گروهی نشسته بودند. او کسی است که پدرش علی مرتضی(ع) است وهمواره درحال تزکیه وتعالی وبالا رفتن است. این درحالی است که روایت پناه آوردن آهوی ماده، دوقرن قبل از این کتاب برای پیامبر (ص) روایت شده است.

طبرانی (متوفای 360ق) در «المعجم الکبیر» وامام بیهقی (متوفای 430ق) در«دلایل النبوه» نقل کرده اند که روزی پیامبر از کنار شکارچیانی می گذشت که آهویی شکار کرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پیامبر به شکارچی ها فرمود که آهو را رها کنند تا برود به بچه هایش شیر بدهد و برگردد. شکارچی ها پرسیدند: «درقبال چه چیزی آن را آزاد کنیم؟» حضرت فرمودند: من ضامنم» . رسول خدا(ص) نشست تا آهو رفت و برگشت. شکارچی ها هم آهو را به حضرت بخشیدند وآن حضرت، آهو را آزاد فرمودند.

درعوض، شیخ صدوق (متوفای 381ق) درکتاب «عیون الاخبار الرضا» داستانی را نقل می کند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفای 350ق) . ابومنصور ، کسی است که به دستورش داستان های «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقیقی وبعد فردوسی آن را به نظم کشیدند.

ابومنصور طوسی تعریف می کند که در جوانی اش یک بار برای شکار می رود. آهویی گیرش می آید. او را دنبال می کند. آهو می رود ومی رود تا به مزار حضرت رضا(ع) می رسد، به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار، سگ ابومنصور دست از تعقیب او بر می دارد. خود ابومنصور که سنی مذهب بوده، داخل مزار هم می رود. اما به جز پشکل آهو چیزی پیدا نمی کند. ابومنصور می گوید از آن زمان معتقد به مزار امام رضا(ع) شده است ومدام به زیارت آن حضرت می رود.

به نظر می رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع) ، از ادغام این دو داستان با هم آمده باشد.

 

عالم آل محمد


ائمه معصومین ما (ع) همگی از علمای عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (ع) به امام باقر(ع) هم این لقب را داده بودند. با این حال شهرت امام رضا(ع) به برتری علمی برهمعصرانش از آنجا آمده است که مامون که خودش هم از دانشمندان بود و«اعلم بنی عباس» به حساب می آمد. دردوره ولایتعهدی، مناظرات متعددی را بین امام رضا (ع) و علمای دیگر مذاهب ترتیب می داد. انگیزه مامون از این کار را بعضی مثل طبری (درتاریخ طبری) علاقه او به علم ودانش ذکر کرده اند وحاکم نیشابوری (درتاریخ نیشابور) می گوید که این کار را می کرد تا نقاط ضعف احتمالی امام رضا (ع) را برملا کند وبه جایگاه ایشان توهین کند. به هر حال، هدف هرچه که بود نتیجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (ع) و دادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود.

 

 غریب یا غریب الغربا

 

ممکن است تصور شود لقب «غریب» برای امام هشتم (ع) به خاطر دوری آن حضرت از شهر پیامیر(ص) یعنی مدینه بوده است اما از بین امامان ما ، فقط دو امام بوده اند که به طور کامل درمدینه زندگی کرده اند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) . باقی ائمه هرکدام به دلیلی از سرزمین خود دور و غریب می شوند که با این حساب، این لقب نباید تنها به این دلیل باشد.

به نظر می رسد که این لقب را خود امام و نزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا مانع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که می خواست از ولایتعهدی امام رضا (ع) سوء استفاده بکند، شوند.

همچنان که امام رضا (ع) در وقت حرکت به سوی ایران، از اهل بیتشان خواستند تا گریه و نوحه بکنند، یا وقتی که دعبل خزاعی درمرو خدمت ایشان رسید وشعری را که در رثای شهادت امامان قبلی برای آن حضرت خواند، حضرت به شعر او دوبیت اضافه کردند: «وقبر بطوس یالها من مصیبت / الحت علی الاحشا بالزفرات / الی الحشر حتی یبعث الله قائما/ یفرج عنا الغم والکربات» یعنی «وقبری در طوس است که مصیبتش غم را تا روز قیامت در دل ها می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد واندوه را از دل ما برطرف کند.» دعبل پرسیده بود: « یابن رسول الله! من چنین قبری را نمی شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.» دعبل هم قصیده اش را با دوبیت امام، این طرف و آن طرف برای شیعیان می خواند.

 

مرتضی


این لقب به معنای مورد رضایت و پسندیده ، لقبی است که شیعیان دربرابر لقب «رضا» که مامون به آن حضرت داده بود برای ایشان به کار بردند. لقب مرتضی ازالقاب مشترک بین آن حضرت با سایر ائمه (ع) است. مراد از لقب مرتضی به تنهایی، حضرت علی (ع) می باشد. در صلوات خاصه امام رضا(ع) هم این لقب بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی».

جوان نااهلی که عاقبت بخیر شد

شهید شاهرخ ضرغام؛

جوان نااهلی که عاقبت بخیر شد 


 


 

 

در سال 1328 شاهرخ ضرغام، در تهران متولد شد؛ سرآغاز دوران نوجوانی پدرش را از دست داد و تا مقطع سوم راهنمایی بیشتر درس نخواند و از آنجایی که در دوران کودکی جثه ای قوی داشت در جوانی به سراغ ورزش کشتی رفت ولی در در دوران بی بند و باری و علنی بودن کاباره ها و جاهلین و نوچه ها، شاهرخ نیز همرنگ جماعت اراذل و اوباش شد و مادر پیرش هم که به غیر از دعا برای فرزند نااهلش کاری از دستش بر نمی آمد با سندی، مدام در کلانتری ها در پی ضمانت فرزندش بود.

 

 

 

 اما این تمام ماجرا نبود و با انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام به یکباره مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد؛ گویا دعاهای مادر اثر کرد و شاهرخی که تا قبل از آن در کاباره ها بود؛ الان پای صحبت حضرت امام می نشیند و با دل و جان گوش می دهد با آن که سوادی چندانی نداشت برای دوستانش به اثبات ولی فقیه می پردازد؛ شاهرخ با انسانی که تا چند ماه قبل می شناختیم بسیار متفاوت شده بود.

 

 

 

 

با آغاز جنگ تحمیلی از طرف وزارت دفاع، نامه ی از سوی شهید چمران برای حضور تمام نیروهائی کردستان در مناطق جنگی ارسال شد؛ شاهرخ به سراغ تمامی رفقای قدیم و جدید رفت و صبح روز یازدهم مهر با دو دستگاه اتوبوس و حدود هفتاد نفر نیرو راهی جنوب شدند و بعد از پیوستن تمام نیروها به شهید چمران برای انجام عملیات راه ی منطقه سوسنگرد شدند این سرآغازی برای دلاوری های شهید شاهرخ ضرغام بود؛ رزمنده ای که آنچنان دلاورانه میجنگید که نیروها های عراقی برای سرش جایزه گذاشتند.

 

 

 

 

روز یکشنبه16آذر1359 هنگامی که برای انجام عملیات در شمال شرق آبادان راهی شدند؛ صدای شلیک خمپاره های تانک دشمن شنیده میشد و کم کم درگیری بین نیروها افزایش پیدا کرد و نیروهای خودی در صدد انهدام تانک ها برآمدند و شاهرخ آماده شلیک آر.پی.جی شد؛ که ناگهان صدایی شنیده شد؛ گلوله تیربار تانک به سینه اش اصابت کرد؛ همانجایی که با خالکوبی نوشته بود فدایت شوم خمینی.

 

 

 

 

 آری؛ این سرگذشت حری به نام شهید گمنام شاهرخ ضرغام درنهضت عاشورایی حضرت امام بود؛ کسی که از خدا خواسته بود تمام گذشته اش را پاک کند و چیزی از او به جا نماند؛ نه اسم،نه شهرت و نه مزار. اما یاد او همواره زنده است.

مؤمن وزنبورعسل

پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله می فرمایند:

المؤمنُ کالنحل

*زنبور عسل گاهی کیلومترها راه طی می کند تا گلی یافته و شهد آن را برگرفته و مایعی حیات بخش تحویل عالم خلقت دهد.

مؤمن ، آیا شده تا به حال برای اینکه دیگران در آسایش قرار گیرند قدمی برداری ِیا قلمی بجنبانی یا آبرویت را گرو بگذاری؟ اگر جوابت مثبت است که خوشا به حالت ؛ ولی اگر جوابت منفی است بجنب تا فرصت هست ؛ حد اقل خودمان را شبیه یکی از حشرات مفید کنیم.



*زنبور عسل همیشه به دنبال گل است و در دشتی ازعلف هرزجستجو می کند تا گل بیابد.

مؤمن ، آیا شده تا به حال بدیهایی را که می بینی ملاک قضاوت قرار ندهی و به دنبال نکته مثبت و نقطه ی روشنی بگردی ؟ اگر جوابت مثبت است که خوشا به حالت ؛ ولی اگر جوابت منفی است بجُنب تا فرصت هست ؛ حد اقل خودمان را شبیه یکی از حشرات مفید کنیم.




*زنبور عسل بسیار اهل تلاش و کوشش است وبرای رسیدن به هدفی که دارد سختیهای زیادی را به جان میخرد و معمولا به نتیجه می رسد.

مؤمن ، آیا درزندگی هدفی داری ؟ برای رسیدن به هدفت تا کنون چقدر تلاش کرده ای ؟ آیا به نتیجه ای هم رسیده ای؟ اگر جوابت مثبت است که خوشا به حالت ؛ ولی اگر جوابت منفی است بجُنب تا فرصت هست ؛ حد اقل خودمان را شبیه یکی از حشرات مفید کنیم.


*زنبور عسل اگر به هدفش نرسد تقصیر را به گردن دیگری نمی اندازد بلکه به تلاشش می افزایدتا بالاخره به نتیجه مطلوب دست یابد.

مؤمن آیا تا به حال شده که اگر به نتیجه مطلوب نرسیدی تقصیر را به گردن دیگری نیانداخته و به تلاشت بیافزایی؟ اگر جوابت مثبت است که خوشا به حالت ؛ ولی اگر جوابت منفی است بجنب تا فرصت هست ؛ حد اقل خودمان را شبیه یکی از حشرات مفید کنیم.



*زنبور عسل با اینکه نیش دارد اما در پی ی آزارکسی نیست و بی جهت کسی را نیش نمی زند.

مؤمن آیا شده تا به حال بی جهت (یا به جهتی خیلی ساده ) دیگران را به نیش خویش نیازرده باشی ؟ اگر جوابت مثبت است که خوشا به حالت ؛ ولی اگر جوابت منفی است بجنب تا فرصت هست ؛ حد اقل خودمان را شبیه یکی از حشرات مفید کنیم.


اشرف مخلوقات!!!!

اشرف مخلوقات !!!



دلبرم

دلبرم  ،  تا در برم باشی مُدام


دل بَران را واگذارم من مُدام


دلبرم ، دل را به خود مشغول کن


دل بَران  از بنده ات مغفول کن


دلبَرم دل را به نزد خویش خوان 


دل بَران زین دل تو بیش از پیش ران


دلبرم  ، اغیار را زین دل  بِران 


دل بَران  را در چراگاشان چِران